واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}
واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}

دو طفلان حضرت زینب (س)


اشعار دو طفلان حضرت زینب (س)***
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست
یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست
از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات
زینب نمرده شانه  دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست
خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست***محمد سهرابی***

حضرت مسلم ابن عقیل (ع)


بنویسید مرا یار اباعبدالله

اولین بنده ی دربار اباعبدالله

منتظر مانده دیدار اباعبدالله

من کجا و سر بازار اباعبدالله

تا خدا هست خریدار اباعبدالله

 

عاشق آن است که دیدار کند یارش را

بارها جان بدهد دید اگر دارش را

باز آماده کند جان دگر بارش را

فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را

هرکه افتاد پی کار اباعبدالله

 

من پرم را به روی دست گرفتم،دیدم

جگرم را به روی دست گرفتم دیدم

سپرم را به روی دست گرفتم دیدم

تا سرم را به روی دست گرفتم دیدم...

... راهم افتاده به بازار اباعبدالله

 

وقت هجران به گریبان چه نیازی دارم

به دل بی سر و سامان چه نیازی دارم

با لب پاره به دندان چه نیازی دارم

به سرشانه اینان چه نیازی دارم

تا سرم هست به دیوار اباعبدالله

 

قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید

زیرپایش مژه ی چشم ترم را ببرید

محضرش دست به دست این جگرم را ببرید

گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید

...باز هستیم بدهکار اباعبدالله

 

سنگها خوب نشستند به پای لب من

لب من ریخت و پیچید صدای لب من

طیب الله به این لطف و وفای لب من

بعد از این آب حرام است برای لب من

بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله

 

مانده از جلوه والای تو حیران،مسلم

جان خود ریخت به پای تو به یک آن،مسلم

عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم

من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم

....تازه قربان علمداراباعبدالله

 

به ولای تو نداده ست اذان،هیچکسی

وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی

مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی

به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی...

....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله

 

پیکرم وقف نوک پا زدن طفلان شد

کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد

چه خیالی ست که بازیچه ی این و آن شد

یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد

دست حق باد نگهدار اباعبدالله