واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}
واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}

مسئله وحدت و همبستگی از دیدگاه قرآن و اهل بیت‏.‏آسیب شناسی اختلاف


مسئله وحدت از دیدگاه قرآن و اهل بیت‏.

وحدت از دیدگاه قرآن کریم: وحدت و همبستگی مسلمانان و امت پیامبر اکرم (ص) از اصول مهم دین اسلام می باشد که تاکید و سفارشات فراوانی به آن شده است. در قرآن کریم آیات متعددی به وحدت و پرهیز از تفرقه سفارش نموده اند. خداوند انسان ها را در قومیت ها، نژادها و جنسیت های متفاوت خلق نموده است، و این گوناگونی نمی تواند باعث جدایی و برتری افراد نسبت به یکدیگر باشد. از نظر قرآن، انسان ها از جنس مذکر و مونث آفریده شده اند و مردمان، امتی واحد و یگانه بوده اند. تمایز رنگ و زبان آنان نه مایه امتیاز و نه نشانه برتری است، بلکه نشانه های قدرت الهی است. چندگونگی قبیله ای و طایفه ای، راهی برای شناسایی بهتر و هماهنگی و همگرایی است. هر ملتی به جهات چندی پدیدار می گردد؛ چنان که امت ها و شرایع نیز به جهات شرایط زمانی، روحیات، مقتضیات روحی و روانی انسان پدید آمده است. بنابراین نمی توان به این مسائل به عنوان مسائل محوری نگریست، بلکه اموری عرضی هستند که در شرایط خاص و مقتضیات خاصی پدیدار می گردند.‏  

آثار وحدت اسلامی در قرآن کریم: قرآن برای انسجام اسلامی، آثار چندی را برمی شمارد که از مهمترین آنها می توان به همان هدف اصلی تشکیل خانواده کوچک و بزرگ (ملت) و ایجاد دولت اشاره کرد. هدف از انسجام اسلامی در وهله نخست، رسیدن به آرامش وآسایش است، که قرآن نیز بر تأکید
می‌ورزد؛ چنان که برچیده شدن زمینه بیگانگان و استعمارگران از مهمترین هدفهای وحدت و انسجام اسلامی شمرده شده است. قرآن این عوامل را برای رسیدن به انسجام اسلامی بیان کرده است، که بدون آن نمی توان یکرنگی را در میان مردم دید و از امنیت و آرامش و آسایش برخوردار شد. اولین اثر وحدت، تشکیل امتی واحد در جهان اسلام است تا هیچ گونه نیروی و قدرت غیر اسلامی قادر به مبارزه با آن نباشد.
‏تقوا، شرط حفظ وحدت: خداوند متعال، می خواهد مسلمانان را به اصلاح روابط اجتماعی امر کند. اما پیش از بیان وظایف اجتماعی، ابتدا همه را دعوت به تقوا می کند. یعنی از یکایک افراد می خواهد که پرهیزکار بوده و دل پاک داشته باشند و از خدا بترسند و پروای او را داشته باشند و گناه نکنند. از اینکه در قرآن، قبل از دعوت به وحدت، تقوا مطرح شده، می‌توان فهمید که ریشه اصلی تفرقه، اختلاف و دوئیت در جامعه اسلامی، و علت بی تفاوتی مردم نسبت به کارهای نیک و بد در جامعه، بی‌تقوایی افراد است.قرآن برای آنکه اثر شگفت‌انگیز و معجزه آسای اسلام را در ایجاد وحدت بیان کند، مسلمانان را به یاد وضعی که پیش از اسلام داشتند، می اندازد و می گوید: مگر شما همان مردمی نبودید که با هم دشمن بودید و به یکدیگر بر سر موضوعات پوچ فخر می فروختید و بر سر هیچ و پوچ با هم نزاع می کردید؟ این خدا بود که نعمت اسلام را به شما عطا فرمود و دل های همه شما را مانند براده های آهن، به سوی آهنربای پر قدرت الهی جذب نموده و میان شما الفت و محبت برقرار کرد. این نعمت اسلام بود که شما با هم برادر نمود.

‏وحدت دولت و ملت: اولین زمینه و بستر برای وحدت‌‌اسلامی، ایجاد همبستگی میان مردم و دولت است. رهبران و پیشوایان دینی همواره بر این مسئله تاکید داشته‌اند. از جمله حضرت علی (ع) در نهج البلاغه، والی و حاکم را برای مردم لازم دانسته اند، اطاعت از زمامدار عادل و والی مسلمانان را برای حفظ و تقویت دین ضروری بر می شماردند. چرا که خداوند در سوره انفال آیه 46 می فرماید: "با یکدیگر اختلاف نکنید زیرا متلاشی می شوید و اثر وجود شما از بین خواهد رفت." امام علی (ع) روی این نکته پافشاری دارند که مردم باید از والی اطاعت کند و نافرمانی آنان موجب شیوع فساد، شکست اسلام و ضربه به دین است که به تعبیر قرآن کریم، ارزش وجودی و خاصیت اسلام و مسلمانان از دست می رود.

 اصول اساسی وحدتدر جهان معاصر، دشمن خود را از نظر تجهیزات و نفرات در آمادگی بالاتری قرار داده است و بلکه با ابزارهای پیشرفته مخابراتی حتی در خانه های مسلمانان آشیانه کرده و حضور بیست و چهار ساعته دارد. رسانه های آنان تفرقه و اختلاف را دامن می زنند و وحشت و هراس در دل مسلمانان می افکنند تا مالکیت و تسلط آنان را بپذیرند. برای تامین اتحاد و وحدت می بایست نخست به اصول اساسی وحدت امت یعنی توحید و یکتاپرستی بازگشت و در سایه رهبری و امامت امام گام برداشت. از این رو خداوند بازگشت به اصول اساسی دین و پیروی و اطاعت از آن و هم چنین رهبری را به عنوان مهم ترین عامل وحدت مورد تاکید و توجه قرار می دهد و در آیاتی بسیار بر اطاعت و پیروی از خدا و رسول پافشاری می کند.
البته مومنان برای این که وحدت را در میان خویش تقویت کنند می بایست رفتارهای ملایم و ملاطفت آمیز را درپیش گیرند و نسبت به یکدیگر سخت گیری نکنند، زیرا نرمی و ملاطفت بین مردم موجب می شود تا انسجام و وحدت تقویت شود و کینه ها و کدورت ها از میان برود. از آن جایی که دشمن در درون دل ها لانه می کند و با وسوسه های خویش مردم را می هراساند و دل هایشان را خالی می کند، لازم است تا با این پدیده با استفاده از ذکرالله و یادکرد دایم او مبارزه شود. در جهان امروز دشمن با استفاده از ابزار رسانه به طور شبانه روز در درون خانه ها ترس و واهمه را تلقین می کند. بنابراین تنها با ذکرالله و نام اوست که آدمی می تواند طمأنینه به دست آورد و قدرت مقاومت و دفاع را بیابد. در آیات 32 و 33 سوره یوسف، خداوند از ذکرالله به عنوان یکی از مهم ترین علل و عوامل مقابله با هرگونه تهدیدی یاد می کند و به مردم گوشزد می کند که چگونه می توان با دشمن که از راه وسوسه درونی وارد می شود مقابله کرد و تهدیدات او را از میان برداشت.
در شرایط سخت و دشوار که امید هر کسی بریده می شود لازم است که انسان یاد خدا را بر زبان و دل داشته باشد و با توکل به خدا به مقابله با دشمن برخیزد. (آل عمران آیه 172) بی گمان هر کسی بر این باور باشد که اگر کشته شوم و یا پیروز در هر دو حالت پیروز میدان است نمی توان چنین کسی را هرگز شکست داد. انسان مسلمان و مومن به سبب باور به وظیفه و تکلیف می داند که اگر به وظیفه خویش به عنوان تقرب الی الله عمل کند، در هر دو حالت پیروزی و شکست، اوست که پیروز می باشد، زیرا به وظیفه و تکلیف خود عمل کرده و در صورت پیروزی، از نعمت های بزرگ و کمال بخش دنیا چون آرامش و آسایش بهره مند می شود و اگر شهید شود نیز در بهشت رضوان الهی جای می گیرد و از آسایش و آرامش ابدی برخوردار می شود. بر این اساس هرگز ترسی به نام شکست او را نمی آزارد و نمی هراساند. این درحالی است که دشمن تنها به پیروزی در دنیا می اندیشد و اگر احتمال شکست دهد هرگز به جنگ نمی آید، زیرا کشته شدن را عین نابودی و هلاکت می داند و به جهان آخرت و پاداش باور و اعتقادی ندارد. بنابراین برای مقابله با تهدیدات دشمن می بایست روحیه و باور مردم را افزایش داد و به آنان فهماند که آن چه وظیفه بشر است انجام تکلیف و مسئولیت است و این که انسان مأمور به وظیفه می باشد نه مأمور به نتیجه. بنابراین چه کشته شود و چه پیروز گردد او قطعا پیروز واقعی است.
گاه لازم است که انسان نسبت به تهدیدات دشمن بی اعتنایی کند و آن را در دایره جنگ روانی قرار دهد؛ زیرا دشمن تنها به خالی کردن دل ملت توجه دارد و با ابزارهای روانی می کوشد تا دل ها را بهراسند. در این جا است که مومنان می بایست تنها از خداوند هراسناک باشند و از غیر او ترسی به خود راه ندهند و تهدیدات دشمن را به عنوان جنگ روانی ارزیابی کرده و به آن بی توجهی کنند؛ زیرا توجه کردن به این گونه تهدیدات ممکن است دشمن را به این فکر بیندازد که در کار خویش می تواند موفقیت کسب کند. اما هرگاه تهدیدات وی با بی اعتنایی مواجه شود دشمن در می یابد که اصولا ملت در یک فضا و موقعیت برتری قرار دارد که برای تهدیدات وی پشیزی ارزش قایل نیست. این روش را پیامبرانی چون ابراهیم(ع) در برابر دشمنان خویش به کار می بست که آیات 80 و 81 گزارشی از این سازوکار به دست می دهد. در شرایط کنونی که تمام کفر در برابر تمام ایمان و اسلام ایستاده و در تمامی سرزمین های اسلامی مومنان را تهدید می کند می بایست با حفظ وحدت و توکل به خدا و فراهم آوری عوامل بازدارنده، دشمن را نه تنها به بیرون مرزها برانیم بلکه می بایست کاری کنیم که دیگر وسوسه حمله به خود راه ندهد.

مفهوم وحدت از منظر علامه مصباح یزدی        بسم الله الرحمن الرحیمإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ مسأله وحدت و اتحاد در ادبیات و فرهنگ ما جایگاه خاصی دارد. داستان ها، اشعار و بیانات ادبی فراوانی در این باره وجود دارد، اما این مفهوم به ویژه پس از انقلاب، به مفهومی کلیدی تبدیل شد و جایگاه مهم تری یافت. حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) از کسانی بود که به این مفهوم جانی دوباره بخشید؛ با این حال اکنون که بیش از 30 سال از عمر انقلاب می گذرد و از وحدت به شکل های گوناگون در محافل علمی و رسانه ها سخن به میان می آید، هنوز آن گونه که باید و شاید مفهوم روشنی از این واژه ارایه نشده است.
وحدت مطلوبوحدت را باید چگونه کسب کرد؟ آیا هر وحدتی مطلوب است؟ آیا می توان ملاکی برای مطلوبیت وحدت یافت؟ یک نوع وحدت داریم یا می شود انواعی از وحدت ها را تصور کرد؟ به نظر می رسد اگر کسانی با دقت و حوصله ابعاد مختلف این مفهوم را بررسی کنند، به اندازه یک کتابْ مطلب گردآوری شود، اما در حدی که بضاعت و ظرفیت این مجلس اقتضا می کند، نکته هایی را بیان می کنیم. غیر از وحدت به معنای تکوینی و عرفانی، یک نوع وحدت، وحدت عرفی است که در محاورات ما به کار می رود و مربوط به رفتار اختیاری انسان ها می شود. یعنی می گوییم کسانی وحدت دارند که در رفتار با هم هم سو باشند. این هم سویی از دو ریشه مختلف نشأت می گیرد: یکی اندیشه ها، افکار و شناخت ها، و دیگری خواست ها، تمایلات و گرایش ها. اگر افکار و گرایش ها شبیه هم باشد، بالطبع رفتارها هم شبیه هم خواهد شد و حرکت رفتاری افراد، گروه ها و جوامع سمت و سوی واحدی پیدا خواهد کرد، اما اگر تشخیص ها و بینش ها با یکدیگر متفاوت باشد، طبعاً این تفاوت ها در رفتار نیز اثر خواهد گذاشت. همچنین اگر گرایش ها، تمایلات و خواسته های افراد با هم تضاد داشته باشد، خواه ناخواه این اختلاف در رفتار هم ظهور خواهد کرد. به این ترتیب، وحدتی مطلوب است که انسان ها بتوانند با رفتار هم سوی یکدیگر، به سوی هدف مطلوبِ واحد حرکت کنند و امکاناتشان را به سوی آن مقصد واحد سوق دهند تا به نتیجه ایده آل برسند.
شمشیری دولبهوحدت، خودبه خود یک ارزش مطلق در کنار ارزش های الهی و انسانی نیست؛ بلکه ابزاری برای پیشرفت بهتر است. این قصه معروف را حتماً شنیده اید که پادشاهی در روزهای پایانی عمر خویش، 12 پسرش را به حضور خواند و به هریک از آنان چوبی داد و گفت: بشکنید، و آنان شکستند. پس از آن، 12 چوب را روی هم گذاشت و به هر کدام گفت: بشکنید. چون نتوانستند، رو به آنان کرد و گفت: اگر پس از مرگ من با هم باشید، شکست نمی خورید، اما اگر پراکنده شوید، در مقابل دشمنان شکست خواهید خورد. پس، وحدت می تواند هدفی را تقویت کند، اما ممکن است آن هدف مطلوب یا نامطلوب باشد. کفار هم در جنگ احزاب برای این که ریشه اسلام را بکنند با هم متحد شده بودند، اما آیا این وحدت مطلوب بود و آن ایده آل اخلاقی تحقق پیدا می کرد؟! روشن است که وحدت، ابزار و به مثابه شمشیری دو لبه است. یعنی اگر وحدت در راه حق به کار برود مطلوب است و اگر در راه باطل محقق شود، مضر است. پس، ارزش وحدت و اتحاد، ارزشی ابزاری است. در واقع، ابتدا باید هدف مقدسی را در نظر گرفت و برای تحقق آن هدف برنامه ریزی کرد. سپس، باید تلاش کرد تا نیروهایی که می توانند در رسیدن به آن هدف مؤثر باشند هم سو شوند تا نیروهایشان جهت یافته و متراکم شود. اجمالاً در اصطلاح منطقی، این گزاره که وحدتْ ارزش مطلوبی برای انسان است، از مشهورات است مانند: حُسن صدق، حُسن عدالت، قبح کذب. حُسن اتحاد و وحدت هم گزاره ای از سنخ مشهورات است و به قول ابن سینا همان گونه که سایر گزاره های مشهور می توانند قیدی خفی داشته باشند، این گزاره نیز می تواند دارای قیدی خفی باشد، و آن اینکه وحدتی مطلوب است که در راه حق باشد.
حق ؛ محور وحدتدر این جا سه نکته مطرح است. نکته اول این است که بعضی تصور نکنند که هرجا عنوان وحدت بود، دیگر نمی شود حرفی برضد آن زد و همه باید تسلیم شوند، بلکه باید دید وحدت برای چیست. نکته دوم این که وحدت باید محوری داشته باشد. محال است دو چیز در عین این که دو تا هستند، یکی شوند! وقتی دو نفر با هم وحدت دارند یعنی نیروهایشان را با هم هم سو می کنند و در یک جهت به کار می گیرند، باید محوری واحد داشته باشند. معمولاً در فعالیت های اجتماعی صدها و هزاران نفر با ده ها انگیزه و گرایش مختلف حضور دارند. افراد و گروه های متعدد هنگامی می توانند نوعی وحدت معقول و مطلوب داشته باشند که این وحدت، محوری داشته باشد. یعنی تا وقتی که این فعالیت ها ارتباطی با آن محور دارد، می شود یک عمل واحد. حال، اگر جهت تغییر کرد، یک فعالیت به راست رفت و یکی به چپ، چون از محور دور شده اند، دیگر وحدتی در میان نخواهد بود. بنابراین، برای هر وحدت مطلوب و مقدس، باید محور مشخصی باشد که با آن کنترل شود. در واقع، فعالیت هایی که در پرتو وحدت انجام می گیرد، باید با آن محور به عنوان ملاک سنجیده شود. به این ترتیب، هر اندازه فعالیت ها به آن محور نزدیک شود، آن وحدت مؤثر نهادینه شده است و هرگاه سمت وسوی فعالیت ها تغییر کرد، دیگر وحدتی نخواهد بود.
نکته سوم این که حقی که می تواند محور وحدت باشد، مراتبی دارد؛ هم چنان که دلبستگی به آن حق و شناخت آن نیز مراتبی دارد. گفتیم که محور وحدت، آن حقی است که شناخت، گرایش و رفتار براساس آن شکل گرفته است، اما آیا سطح شناخت همه مردم با هم برابر است؟ شناخت انسان ها گاه در حد تباین و تضاد با یکدیگر اختلاف دارد، و گاه از جهت شدت وضعف، متفاوت است.
مراتب وحدتبی شک، آن جا که اختلاف در شناخت ها در حد تباین و تضاد باشد و همدیگر را نفی کنند، وحدتی حاصل نخواهد نشد. وحدت آن جا ممکن است که شناخت ها با هم قرابت داشته و هم سو باشند. حتی در همین جا نیز مراتب شناخت متفاوت است، ظن، علم، یقین، ایمان و هدایت هم مراتب مختلف دارند. قرآن می فرماید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی؛ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی؛ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا. ایمان همه یکسان نیست. معرفت ها هم در یک حد نیست. دلبستگی ها و عشق ها نیز به یک اندازه نیست. می شود آن را بین صفر و بی نهایت درجه بندی کرد؛ البته بی نهایت عشق برای خداست، هم چنان که بی نهایت علم نیز از آنِ اوست. ما باید برای شناخت حقیقت تلاش کنیم و یقین و دلبستگی خود را به حق بیشتر کنیم. همه ما «خوبی» را دوست داریم، اما آیا برای تحقق آن، همه به یک اندازه فداکاری می کنیم؟ در روایات برای ایمان هفت یا ده سهم برشمرده اند. بالطبع آن که یک سهم از ایمان دارد، نباید فکر کند که همه باید در حد او باشند و آن که هفت سهم ایمان را دارد نیز نباید ایمان خود را بر کسانی که صاحب یک سهم اند تحمیل کند. بنابراین، با توجه به این که مبادی رفتارهای ما، یعنی شناخت ها و گرایش ها دارای مراتبی هستند، طبعاً نزدیکی و هم سویی رفتارها با هم نیز مراتب دارند.
برای مثال، همه ما به طور طبیعی و فطری، انسان ها و به طور کلی جامعه انسانی را دوست می داریم و اگر افرادی بر ضد جامعه انسانی حرکت کنند، نسبت به آن ها دشمنی پیدا می کنیم. ما واقعاً همه کفار عالم را دوست داریم و می خواهیم ایمان بیاورند، هدایت شوند و به سعادت برسند؛ البته کسانی که نسبت به حق دشمنی دارند، حسابشان جداست. ما حتی منکران خداوند و آن ها را که مادی محض اند و معرفتی نسبت به ماورای طبیعت ندارند، دوست داریم و می خواهیم هدایتشان کنیم، چون در دایره انسان قرار می گیرند، اما آن هایی که خدا را قبول دارند در یک دایره تنگ تری هستند و طبعاً آن ها را بیشتر دوست می داریم. در میان خداباوران نیز محبت ما نسبت به کسانی که به ادیان و انبیای الهی هم معتقدند، بیشتر است و نسبت به دسته پیشین در دایره تنگ تری قرار می گیرند. در واقع، محبت ما نسبت به کسانی که انبیا را قبول دارند، بیشتر از آن هایی است که فقط خدا را قبول دارند. در این میان، علاقمندی و ارتباط ما نسبت به کسانی که اسلام را قبول دارند، بیشتر و در نتیجه وحدت مان با آنان نیز مستحکم تر است. هم چنین، وحدت، علاقمندی و ارتباط ما در میان مسلمان ها با شیعیان بیشتر است. اگرچه در دایره شیعیان، گناه کاران هم هستند، ولی ما آن ها را هم دوست داریم و برایشان استغفار می کنیم. اکنون، در بین دایره شیعیان، می توانیم دایره کوچک تری ترسیم کنیم و آن ها کسانی هستند که اهل کمالات هستند. آیا محبت ما به شیعه ای که خدای ناکرده آشکارا معصیت می کند نسبت به آن که تجاهر به فسق نمی کند یکسان است؟! مسلما‍ً این گونه نیست. یعنی ما به عنوان یک مسلمان معتقد به خدا، با کسانی که بهترین شناخت و بیشترین دلبستگی را نسبت به حقایق دینی و ارزش های اسلامی و انقلابی دارند و بهترین فداکاری ها را در راه تحقق اهداف و ارزش های اسلامی انجام داده اند، بهتر می توانیم همکاری کنیم.
مرزهای وحدتبه همین ترتیب، می توانیم دایره های کوچک تری ترسیم کنیم. وحدت و هم یاری ما با کسانی که در دوایر کوچک تر قرار می گیرند پررنگ تر خواهد بود. این وحدت به معنای عدول از وحدت با سایر مؤمنین در دوایر دیگر نیست، بلکه در یک دایره وسیع تر در صحنه هایی دیگر وحدت و ارتباط کم رنگ تری وجود دارد. نمی توانیم آن همکاری و وحدتی را که با شیعیان داریم، با سنی ها داشته باشیم. ما با همه اهل تسنن وحدت خواهیم داشت، اما در مقابل کفار. یعنی اگر میان شیعیان و اهل تسنن تضاد و تزاحمی در مصالح پیش آید، قطعاً ما شیعه را مقدم می داریم. این مسأله کاملاً عقلایی است. برای مثال، ما از عمق دلمان به جناب سید حسن نصرالله حفظه الله با آن که با او هیچ ارتباطی نداریم، عشق می ورزیم. چون ایشان هم شناخت کافی نسبت به حقایق اسلام و تشیع دارد، هم در راه دین بهترین فداکاری ها را کرده و هم بهترین تدبیرها را برای حفظ اسلام و ارزش های اسلامی در کشورش به کار بسته و هم چنین بهترین افتخارات را برای جامعه شیعه امروز به ارمغان آورده است. آیا ایشان با طلبه ای مثل بنده قابل مقایسه است؟ بنابراین، هرچه شناخت ها و دلبستگی ها و اراده ای که منشأ رفتارها می شود، نسبت به فرد یا مجموعه ای عمیق تر و شدیدتر باشد، می تواند وحدت مؤثرتر و قوی تری را به وجود بیاورد. مطالبی که بیان شد مدلی شبیه دوایر متحدالمرکز را پیش روی ما قرار می دهد.
بنابراین، گرچه ما به همه کسانی که به این کشور اسلامی دلبستگی دارند (غیر از آن هایی که عناد داشته باشند و دنبال براندازی نظام باشند)، علاقه و با آنها ارتباط داریم و خیرشان را می خواهیم، اما ارتباط و اتحاد ما با همه یکسان نیست، بلکه این اتحاد و ارتباط با عده ای در این حد است که تنشی ایجاد نشود، و خصومت و بدگویی ای نباشد. به نظر می رسد تأکیداتی که حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری حفظه الله نسبت به وحدت ما با فرقه ها، طوایف و اقوام مختلف داشته و دارند، بیشتر ناظر به همین امر است که رفتارها به تخاصم نینجامد. یعنی، همین که انسان روابط دوستانه اش را حفظ کند تا سبب بدبینی نسبت به تشیع، نظام اسلامی و مسئولان کشور نشود، یک نوع وحدت است؛ البته با بعضی از برادران اهل تسنن می توان وحدتی به مراتبْ قوی تر از این برقرار کرد. بنده با مرحوم ماموستا شیخ الاسلام بسیار مانوس بودم، به طوری که رابطه بنده با ایشان در مجلس خبرگان از بسیاری از هم قطاران و دوستانمان بیشتر بود. ایشان نیز اظهار علاقه شدیدی می کرد. حتی می گفت به دوستان بگو: این معشوق من است! ایشان سنّی بود، اما آن چنان به اهل بیت(علیهم السلام)، تشیع، امام(ره) و مقام معظم رهبری عشق داشت که شاید بسیاری از شیعیان چنین عشقی را نداشتند. پس لازم است عواملی را که زمینه وحدت را بیشتر می کند، تقویت کنیم، ولی به طور عموم هرچه جهات اشتراک بیشتر باشد، زمینه وحدت نیز بیشتر است.
مراتب وحدت در اصول گراییامروز هم وقتی صحبت از مسائل سیاسی و اشتراک در فعالیت های سیاسی است، برای گروهی که «اصول گرا» نامیده می شوند دایره خاصی ترسیم می کنیم و نسبت به آن ها ارادت ویژه ای داریم؛ البته آن ها که واقعاً اصول گرا باشند، نه این که از این نام سوءاستفاده کنند؛ چون استفاده ابزاری از نام، نوعی نفاق است. ما به همه کسانی که واقعاً به اصول و ارزش های اسلامی و انقلاب پایبند باشند علاقه داریم و هر خدمتی هم بتوانیم برایشان انجام خواهیم داد، اما این به این معنا نیست که همه آنها یکسانند. ما بعضی از اصول گراها را بیشتر دوست داریم و با آن ها ارتباط و همکاری بیشتری داریم، زیرا کسانی را می شناسیم که دلبستگی و شناختشان نسبت به اسلام و ارزش های اسلامی و انقلابی بیش از سایر اصول گرایان است. این جاست که به طور طبیعی علاقه ما به آن ها بیشتر خواهد بود و وظیفه ما حکم می کند که برای این که بتوانیم از آنان بهره مند شویم، با آنان ارتباط و همکاری بیشتری داشته باشیم. پس، وجود گروهی درون جامعه اصول گرایان به نام «جبهه پایداری» به معنای انشقاق، انشعاب، تباین، تعارض و تضاد نیست، بلکه مشخص شدن گروهی است که برحسب تشخیصِ آن کسانی که در دایره اصول گرایی مشارکت دارند، تعلقاتشان به ارزش های اسلامی، پایبندی شان به احکام اسلامی و فداکاری شان در راه تحقق اهداف اسلامی بیش از دیگران است، و این امر نباید جای هیچ گونه توهم خطا و انحراف باشد.
در واقع، این اعلام موجودیت، بیان واقعیتی بوده که عملاً وجود داشته است و فقط در حال حاضر در ذیل یک عنوان قرار گرفته است؛ وگرنه به طور طبیعی حمایت و ارتباط ما نسبت به کسانی بیشتر است که با آن ها اشتراک بیشتری داشته باشیم. حال، وقتی معتقدیم شناخت عده ای از اسلام و پایبندی شان به ارزش های اسلام و انقلاب بیشتر است، علاقه و همکاری ما با آنان نیز بیشتر خواهد شد. این امر، نه به معنای نفی دیگران است و نه به معنای تضاد و تباین با دیگران، و نه به معنای باز کردن یک دکان دیگر! چراکه تجربه سی ساله انقلاب حکایت از این دارد که هر دکانی که باز کردیم، از سوی مردم غیر از فحش، تهمت و افترا چیز دیگری عایدی نداشته است؛ البته بحمدالله از سوی خداوند و اولیای پاکش عواید بسیاری نصیبمان شده است. در این باره نیز ممکن است بگویند: انشقاق و اختلاف کردند، وحدت را به هم زدند و ممکن است هزاران فحش هم نثار ما شود، اما والله علیم بذات الصدور؛ خدا به عمق دل ها و خلوص نیت ها آگاه است. امیدواریم که نیت های ما خالص برای خدا باشد و خدا بر اخلاص ما بیفزاید.
پروردگارا! تو را به مقام انبیا و اولیا و به مقام شهدا و صالحین و به مقام امام عزیزمان قسم می دهیم که بر علو درجات او روز به روز و ساعت به ساعت بیفزا. سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار. به ما شناخت واقعی تر و صحیح تر، نیت پاک تر، اراده راسخ تر در جهت پیروی و حمایت از حق مرحمت بفرما. همه دوستانی را که در راه اعلای کلمه حق و تقویت نظام اسلامی قدم برمی دارند، یاری بفرما. بین ما و آن ها کمال محبت و صمیمیت برقرار بفرما. دل های ما را از هرگونه ناپاکی، کینه، دشمنی و بدبینی نسبت به دوستان و مؤمنان و کسانی که قصد خیر دارند مبرا بفرما. عاقبت امر همه ما ختم به خیر بفرما.

محورهای همبستگی ملی –دینی از نگاه قرآن

آن هنگام که بعثت رسول اکرم(ص) همچون آذرخشی کویر ظلمانی جامعه بشری را پرتوافشانی نمود و سرزمین حجاز را مرکز تابش انوار تابناک وحی قرار داد، زنجیرهای اسارت که افکار مردم را در انجماد و تحجّر قرار داده بود یکی پس از دیگری از هم گسست و به برکت نور حق و چشمه همیشه جوشان توحید، عداوت و دشمنی رنگ باخت، دلها به هم نزدیک شد، رحمت و برکت بر انسان ها بارید و بالأخره این انقلاب معنوی و تحول ملکوتی با خود، آرامش، امنیّت، الفت و حسن تفاهم را به ارمغان آورد. اساساً تعالیم اسلام به گونه ای است که اتحاد و همبستگی مسلمانان را صرف نظر از تنوع قومی، نژادی، زبانی و فرقه ای ترویج می کند. خدایی که مؤمنان می پرستند یکی است، شعارشان لا اله الاّ اللّه است و همه به رسالت محمدی ایمان دارند، تمامی مسلمانان قرآن را کتاب مقدس آسمانی خویش می دانند و آن را برای تقرب به حق و بهره مند شدن از معنویت آیاتش تلاوت می کنند، قانون اساسی همه مسلمین در این کتاب مندرج است، همه به سوی قبله ای واحد نماز می خوانند، بانگ اذان همه یکی است زمان معین آنان برای روزه داری و عبادت، ماه رمضان است، آنان روز اول شوال و نیز روز اضحی را عید خویش می شمارند و در ماه ذیحجّه با هم در حرم امن الهی اجتماع می کنند تا مراسم حج ابراهیمی را انجام دهند، به ساحت مقدس خاندان نبوی ابراز ارادت، می نمایند و احترام ویژه ای برای اهل بیت پیامبر قائل اند. این موارد به خوبی می تواند دلها را به یکدیگر پیوند دهد و روح همبستگی برادری اسلامی را که عظمت مسلمانان را به نمایش می گذارد، احیا نماید.(1)

وحدت و همبستگی یکی از مواردی است که تداوم و پایداری نظام ها و ملت ها به آن بستگی دارد، و به همین دلیل، تمامی ملل برای وحدت و همبستگی اهمیت خاصی قائل شده اند و برای حفظ این امر خطیر برخی امور را، در فرهنگ خود مقدس و مهم شمرده و آنها را محور همبستگی خود قرار داده اند به عنوان نمونه وقتی در تاریخ جنگ های صلیبی که علیه مسلمانان بر پا شد دقت کنیم می بینیم مسیحی ها بهترین حربه ای که برای اتحاد خود بکار بستند دین بوده است، یا در جنگ جهانی دوم آلمان ها برای همبستگی خود از عنوان نژاد برتر استفاده کردند. در این خصوص دین مبین اسلام نیز از سایر ادیان مستثنی نبوده و اهمیت خاصی برای این موضوع قائل شده است و قرآن کریم بر این نکته، نهاده است که وحدت مایه استواری و نیرومندی و اختلاف، موجب شکست و سستی و از کف دادن قوت و قدرت است. در سوره مبارک انفال، در مقام بحث از جنگ بدر که در جریان آن شماره مسلمانان کمتر از یک سوم مشرکان بود و توشه و سلاح و آمادگی کمتری داشتند، اما سرانجام پیروزی از آن مسلمانان گشت، می خوانیم: «و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید، و نزاع (و کشمکش) نکنید، که سست شوید و قدرت (و شوکت) شما از بین برود و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.»(2) در این نوشتار بر آنیم مواردی را که از نظر قرآن کریم محور همبستگی ملی به حساب می آید بیان نمائیم. البته قبل از ذکر این موارد برای روشن ساختن تمام جوانب موضوع از آغاز باید بدانیم که منظور از وحدت و همبستگی هرگز آن نیست که همه دیدگاههای اعتقادی، اجتهادهای فقهی و نظریات سیاسی مسلمانان را در قالب اجتهاد و رأیی واحد ارائه کنیم و [از بقیه دست برداریم [بلکه مقصود اتخاذ موضعی هماهنگ در میان مسلمانان [و ملت [است که بر بستر انگیزه ها و ضرورت های پیشین، وحدت و همبستگی را در میان آنان تجلی بخشد.

مهم ترین محورهای همبستگی از نظر قرآن از قرار زیر است: 1ـ توحید و یکتاپرستی

ایمان به خدای یگانه و غیب و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز واپسین، مهم ترین پایگاهی است که وحدت و همبستگی جوامع مسلمان باید بر آن استوار گردد اصولاً نظریه «توحید» دیدگاهی وحدت گراست و به مثابه مرکزیت نظام تکوین و تشریع امت واحده اسلامی به شمار می رود. یکایک آدمیان و آفریدگان تسبیح گوی خدای یکتایند و در برابر عظمت او خاضع و خاشعند. خدایی که صاحب و مالک روز جزاست و داد مظلوم از ظالم می ستاند و از ستمگران انتقام می گیرد و در روز رستاخیز در میان مردم به عدالت رفتار خواهد کرد و در میانشان قسط به پا خواهد داشت. قرآن کریم یکی از راه های همبستگی را پیروی از راه توحید دانسته و به آن سفارش فرموده است: «أَنَّ هَـذَا صِرَ اطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ؛(3) این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید، و از راه های پراکنده (انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور می سازد.»

در این آیه خداوند دستور به پیروی از صراط مستقیم را داده که همان راه توحید، راه حق، عدالت، پاکی و تقواست و پیروی از غیر آن راه را باعث پراکندگی و اختلاف و نفاق می داند. و بر همین اساس، قرآن از اهل کتاب می طلبد که به کلمه توحید که وجه جامع و مشترک میان آنان و مسلمانان می تواند باشد باز گردند و می فرماید: «قُلْ یَآأَهْلَ الْکِتَـبِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلِمَةٍ سَوَآءِ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْـئا؛(4) بگو: ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم.» در این دو آیه، قرآن کریم مفهوم وحدت و همبستگی مسلمانان و حتی مسلمانان با سایر ادیان الهی را تنها در این چارچوب و با این تفسیر و تبیین پذیرفته است، چرا که از نظر اسلام صرفاً به اجتماع مسلمانان و اتفاق آنان بر هر مسأله ای نباید دل خوش بود بلکه آنچه در این عرصه اهمیت فراوان دارد اتحاد و اتفاق آنان، «در خدا» و «برای خدا» و «در راه خدا» است. رسول اکرم(ص) پس از مهاجرت به مدینه و پذیرش رهبری مردم، منشور اساسی ـ که به صحیفه یا قانون اساسی مدینه موسوم است ـ براساس تعالیم قرآن کریم تدوین فرمود و با پیمان و میثاقی قبائل مختلف آن نواحی را به هم پیوند داد و امت واحدی تشکیل شد که محور آن به جای ملیّت و نژاد، ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح بود.(5)

مقام معظم رهبری نیز علاج دردهای کهنه دنیا و زخم های بشریت را بازگشت به خدا می داند و می فرماید: «امروز علاج دردهای کهنه دنیا و زخم های بشریت، بازگشت به خداست (فِرُّوا اِلیَ اللّهَ) باید به خدا برگردند، بشریت باید با خدا و ایمان و معنویت آشتی کند کسانی که انسان ها را عمداً از معنویت و ایمان و توجه به خدا دور کردند، این نتیجه کار آنهاست. چیزهایی است که برای بشریت پیش می آید، یک روز در این گوشه دنیا، یک روز در آن گوشه دنیا، باید به خدا و معنویت برگردند. علاج دردهای بشریت، توجه به خدا و بازگشت به ایمان است. امروز این خلأ را وجدان های پاک در همه جای دنیا احساس می کنند.»(6) مطلب دیگر در اهمیت و محوریت توحید اینکه خداوند خطاب به پیامبر خود چنین می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْ ءٍ؛(7) آنها که آئین و مذهب خود را پراکنده کردند و به دسته های مختلف تقسیم شدند در هیچ چیز با آنها ارتباطی نداری و آنها نیز هیچ گونه ارتباط با مکتب تو ندارند.» زیرا مکتب تو، مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم و راه راست همواره بیش نمی باشد. در این آیه خداوند متعال، این حقیقت را که توحید محور و اساس اسلام ، آئین وحدت و یگانگی است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگی بیزار است با تأکید تمام بازگو می کند و به پیامبر می فرماید برنامه و کار تو هیچ گونه شباهتی با افراد تفرقه انداز ندارد چون توحید نه تنها یکی از اصول اسلام است بلکه تمام اصول و فروع اسلام و همه برنامه های آن بر محور توحید دور می زند، توحید روحی است در کالبد همه تعلیمات اسلام، توحید جانی است که در پیکر اسلام دمیده شده است. و امام امت(رضوان اللّه تعالی علیه) در این باره می فرماید: «این اسلام بود که همه را با هم مجتمع کرد و این اسلام بود که شما را پیروز کرد و این اسلام است که سعادت همه انسان ها را تأمین می کند.»(8)

2ـ قرآن  «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ؛(9) و به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده و متفرق نشوید.» در این آیه «حبل اللّه» به قرآن و اهل بیت تفسیر شده و محور همبستگی قرار داده شده است و به مسلمانان دستور می دهد که با تمسک به این دو به وحدت امت اسلامی تحقق بخشند. امام خمینی پیام آور راستین مکتب قرآن در عصر کنونی نیز در این باره فرموده اند: «ملت ها و دولت ها اگر بخواهند به پیروزی و هدف های اسلامی به تمام ابعادش که سعادت بشر است برسند، باید اعتصام به حبل اللّه کنند، از اختلافات و تفرقه بپرهیزند و فرمان حق تعالی را اطاعت نمایند»(10) قرآن کریم قانونی است که در آن اختلافی نمی باشد و خود بیان کننده و روشن کننده اختلاف ها می باشد «وَ مَآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ؛(11) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها روشن کنی.»   در این آیه یکی دیگر از فلسفه های بعثت پیامبر(ص) بیان شده است تا روشن شود که اگر اقوام و ملت ها، هوی و هوس ها، سلیقه های شخصی خود را کنار بگذارند و دست به دامن راهنمائی پیامبران بزنند، اثری از این گونه اختلافات، خرافه ها چیزی باقی نخواهد ماند. و پیامبر نیز برای بیان و روشن ساختن این اختلافات و راهنمائی مردم از کتاب خدا، قرآن کریم بهره می جسته است. زیرا این کتاب خداست که وسوسه های شیطان را از دل انسان می زداید، پرده های فریبنده نفس اماره و شیطان صفتان را از چهره حقایق کنار می زند، خرافات و جنایاتی که در زیر ماسک های فریبنده پنهان شده آشکار می سازد و اختلافاتی را که در سایه هوی و هوس پدید آمده بر می چیند و به قساوت ها پایان می دهد و نور هدایت و رحمت را در همه جا می پاشد و وقتی که چنین شد وحدت و همبستگی در جای، جای جامعه اسلامی ایجاد می شود.                 رهبر معظم انقلاب فاصله گرفتن از قرآن را باعث مواجه شدن با مشکلات متعددی دانسته و می فرماید: «امت اسلامی زمانی به برکت عمل به قرآن، سرآمد علم، عزت، اخلاق، معنویت بود، اما امروز به دلیل فاصله گرفتن از قرآن با مشکلات متعددی از جمله نداشتن وحدت کلمه و استقلال، پیشرو نبودن در عرصه های علمی و مدنی و اعمال سلطه از جانب قدرت های زورگو مواجه است.»(12) و در جای دیگر پیروزی مردم ایران را از برکات قرآن دانسته و می فرماید: «ملت ایران به برکت قرآن توانست از سلطه قدرت های شیطانی رهایی یابد و جوان های خود را در مسیر پیشرفت و ترقی قرار دهد.»(13)  از جمله شیوه هایی که قرآن کریم برای ایجاد وحدت و همبستگی بکار برده تأکید آن بر اهمیت حیاتی وحدت و بر ثمرات و تأثیر مثبت آن بر جامعه اسلامی است و این بحدّی است که همبستگی جامعه را برای مردم به صورت یک هدف در می آورد. قرآن به برادری، صمیمیّت و پرهیز از اختلافات تفرقه و عوامل دیگر همبستگی تأکید فراوان کرده است و با پیروی از نظام قرآنی می توان به آسانی به هدف وحدت و همبستگی ملی، جامه عمل پوشاند و بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز با تأسی از قرآن بر ایجاد وحدت در جامعه تأکید فراوان داشته و می فرماید: «لازم است برادران ایرانی و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند و لازم است در اجتماعات اهل سنّت حاضر شوند.»(14)

3ـ اطاعت از پیامبر واهل بیت(ع)  مسأله اطاعت از پیامبر و پایبندی به اوامر و تعالیم و احکام آن حضرت و پیروی از تصمیمات و دستورهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، اداری و قضایی حضرت، موضوعی است که در تحقق بخشیدن به وحدت جامعه و همبستگی مسلمانان نقش بسزائی دارد و آثار روحی و معنوی بسیاری بر آن مترتب است چرا که خداوند متعال در مورد پیامبر فرموده است: «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَیآ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی؛(15) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.» از این رو، اطاعت از او در حکم پیروی از خداوند و ایمان به او ایمان به رسالت الهی است، چون جانشینی خداوند در زندگی مادی، در واقع از آن اوست «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّی فَمَآ أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا؛(16) کسی که از پیامبر اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان او نفرستادیم.»          و در جای دیگر اطاعت از فرمان خداوند و اطاعت از پیامبر را مایه پیروزی و همبستگی دانسته است و می فرماید: «وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَـزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ؛(17) و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید، و نزاع (و کشمکش) نکنید، که سست شوید و قدرت و (شوکت) شما از میان برود.»  رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای نیز معیار و محور وحدت را وجود مقدس پیامبر(ص) دانسته و می فرماید: «معیار و محور وحدت که جمهوری اسلامی ایران، دنیای اسلام را به آن فرا می خواند، وجود مقدس نبی اکرم(ص) و یاد و نام آن بزرگوار است.»(18) و در جای دیگر می فرماید: «برخی اختلافات قومی، مذهبی و سیاسی به طور طبیعی در جهان اسلام وجود دارد که می توان با تکیه بر تعالیم پیامبر خاتم بر آنها غلبه کرد.»(19)

4ـ حفظ روابط عاطفی میان رهبری و مردم  از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر(ص) که از صفات مهم در رهبری و باعث همبستگی ملی است، مسأله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر مردم است. خداوند متعال می فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ؛(20) و به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند» شخصی هم که در مقام رهبری یا مسئولیتی قرار گرفته اگر بخواهد در مسئولیتی که به او سپرده اند، موفق شود باید به پیامبر اکرم(ص) اقتدا کند و با مردم با محبت و مهربانی رفتار نماید که در غیر این صورت اگر خشن و تندخو و غیرقابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد در برنامه های خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده می شوند. و در جای دیگر درباره مهربانی پیامبر با مردم چنین می فرماید: «لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛(21) به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.» و مقام معظم رهبری نیز همه مسئولان را به داشتن چنین صفتی سفارش می کند و می فرماید: «فلسفه وجودی مسئولان نظام، خدمت به مردم است و همه مسئولان و مدیران کشور در هر رده و مقامی باید با مردم همچون پدری مهربان برخورد کنند و در راه خدمت به آنان، آرام و قرار نداشته باشند تا ملت، لذت کارهای بزرگ انجام شده در دوران انقلاب را احساس کند.»(22) اخلاق پسندیده، رفتار نیک، مهربانی، صبر و استقامت، تحمل و بخشش، همه جزء راههایی است که می شود با آنها وحدت و همبستگی ایجاد کرد که خداوند متعال پیامبر اکرم(ص) را که اسوه تمام رهبران و ملتهاست به انجام آنها دستور داده است.

ائمه معصومین(ع) به روشنی بر ضرورت انجام وظیفه احترام و اهتمام حاکم و امیر نسبت به مردم و زیردستان تأکید کرده اند و این تأکید را در درجه عالی می توان در سیره خلافت امام علی(ع) ملاحظه نمود. همچنین این تأکید در قالب نصیحت و پند امامان به والیان و کارگزاران آنان دیدنی است. شاید یکی از جالب ترین این نمونه ها، نامه های امام علی(ع) به مالک اشتر نخعی و دیگر نامه هایی باشد که به سوی والیان خویش فرستاده و بخشی از آنها در کتاب گرانقدر نهج البلاغه گرد آمده است. در وصیّت امام علی(ع) به فرزندش محمد بن حنفیه می خوانیم: «به تمامی مردم نیکی کن همانطور که دوست داری به تو نیکی کنند، برای آنان آنچه را بپسند که برای خود می پسندی، نیز آنچه را برای خود زشت می شماری برای آنان زشت بدار، خوی خویش با مردم نیکو کن چندان که هر گاه از نظر آنان غائب شوی دلشان برایت تنگ گردد و چون بمیری بر تو بگریند و بگویند «انّا للّه و انّا الیه راجعون» و از آنان مباش که مردم هنگام مرگشان بگویند: «الحمدللّه ربّ العالمین» بدان که پس از ایمان به خداوند اساس و رأس عقل مدارا با مردم است.»(23)

5ـ موازین اخلاقی

از دیدگاه اسلام، رعایت موازین اخلاقی، بطور کلی اصل اساسی و مهمی است که در کنار مسائل گوناگون عقیدتی و روابط اجتماعی و سیاسی و برای دستیابی انسان به تکامل جمعی و فردی در دنیا و آخرت باید مدّنظر قرار گیرد. فراتر از این می گوئیم اصولاً محتوای کلی تعالیم اسلامی، محتوایی اخلاقی است. حضرت رسول اکرم(ص) در این زمینه می فرماید: «انّما بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛ من برانگیخته شده ام که فضیلت های اخلاقی را به اوج برسانم» روی این اصل، قرآن کریم هنگام بحث از مسائل اخلاقی نه تنها از روابط آدمی با همنوعان خود سخن گفته بلکه روابط او را در همه زمینه ها، مورد توجه قرار داده است. از این رو، دریافتنی است که موازین اخلاقی، بستری مهم جهت برپائی وحدت اسلامی است. علاوه بر این، قرآن کریم بطور کلّی از نقش اخلاق در پدیدار شدن وحدت و بطور خاص از شاخصه های روابط حاکم بر جامعه سخن گفته است.  اینک آنچه مدنظر است شاخصه هایی کلی از موازین اخلاقی است که در ارتباط با موضوع وحدت و همبستگی ملی و اسلامی نقش آفرین است در زیر از این شاخصه ها گفتگو می کنیم.

الف: پایبندی به عهد و پیمان   قرآن کریم به طور کلی بر ضرورت وفای به عهد و پایبندی به میثاق، در همه زمینه ها تأکید کرده است با این همه پافشاری قرآن بر این اصل، در روابط اجتماعی و سیاسی حتی در مقابل دشمنان ـ مسلمانان و مؤمنان جای خود دارد ـ به عنوان مسأله ای بنیادین، بیشتر است این بدان معناست که رعایت جنبه های اخلاقی در حفظ و بقای وحدت جامعه نقشی اساسی بازی می کند. خداوند متعال در سوره توبه بعد از تعیین مدّت برای مشرکان می فرماید: «إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْـءًا وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوآاْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ؛(24) مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید زیرا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.»  در این آیه خداوند پیمان مشرکانی که بر خلاف پیمان خود کاری انجام نداده اند محترم شمرده است. و در جای دیگر بعد از سفارش به وفا به عهد خدا، نقض عهد را به زن سبک مغز تشبیه کرده که پشم های تابیده خود را وامی تابد آنجا که می فرماید: «همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشم های تابیده خود را، پس از استحکام، وامی تابد در حالی که سوگند (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید، به خاطر اینکه گروهی، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانه ای برای شکستن بیعت با پیامبر می شمرید). خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش می کند و به یقین روز قیامت، آنچه در آن اختلاف داشتید برای شما روشن می سازد.»(25)

ب ـ امر به معروف و نهی از منکر پروردگار متعال در بسیاری از آیات به امر به معروف و نهی از منکر سفارش کرده است و امر به معروف و نهی از منکر در حقیقت به منزله یک پوشش اخلاقی ـ اجتماعی برای محافظت جمعیت است. زیرا اگر مسأله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد عوامل مختلفی که دشمن بقای «وحدت و همبستگی اجتماعی» هستند همچون موریانه از درون، ریشه های اجتماع را می خورند و آنرا از هم متلاشی می سازند، بنابراین حفظ همبستگی ملی بدون نظارت عمومی صالحان ممکن نخواهد بود. و خداوند متعال عمل به آن دو را یکی از صفات مؤمنان دانسته و می فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ؛(26) مردان و زنان با ایمان، ولیّ (یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف و نهی از منکر می کنند.» و در آیه 108 سوره توبه خداوند یکی از صفات منافقان را تفرقه افکنی دانسته که برای عملی ساختن این عمل زشت خود (تفرقه افکنی) از عکس امر به معروف و نهی از منکر استفاده می کنند و می فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ؛(27) مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند، آنها امر به منکر و نهی از معروف می کنند.» همچنانکه در آیات به این دو فریضه اهمیت داده شده است در روایات زیادی هم اهمیت این دو بیان شده و در روایتی از امام باقر(ع) از آن به عنوان فریضه بزرگ یاد شده که دیگر واجبات در سایه آن اقامه می شود.

امام باقر(ع) چنین می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرائض با آن دو بر پا می شود و بوسیله این دو، راهها امن می گردد، و کسب و کار مردم حلال می شود، حقوق افراد تأمین می گردد، و در سایه آن زمین ها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته می شود، و در پرتو آن همه کارها رو به راه می گردد.»(28) آنچه از آیات و روایات بدست می آید این است که امر به معروف و نهی از منکر یکی از محورهای همبستگی است زیرا از دشمنان نمی شود انتقام گرفت مگر با اتحاد و همبستگی و دین سالم نمی ماند مگر با اقامه فرائض و غیر این موارد که جامه عمل پوشیدن همه آنها را امام(ع) فقط در سایه امر به معروف و نهی از منکر می داند.  و خداوند متعال می فرماید: «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ؛(29) شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اید (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.» در این آیه خداوند متعال بهترین امت بودن را امر به معروف و نهی از منکر دانسته و جماعتی را امت گویند که ما بین اعضا و افراد آن یک همبستگی و وحدتی داشته باشد که در آیه مذکور سبب این اتحاد را امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا دانسته که اگر این سبب ها از بین برود اولاً این امت اتحاد خود را از دست داده و همبستگی آنها از بین می رود. ثانیاً فضیلت این امت از بین خواهد رفت. همه اینها نشانگر اهمیت و محوریت امر به معروف و نهی از منکر در همبستگی می باشد. پی نوشت ها: 1. یادداشت های شهید مطهری، ج 1، ص 202 ـ 217.   2. انفال/ 46.    3. انعام/ 153.     4. آل عمران/ 64.     5. سیره ابن هشام، ج اول، ص 501.     6. جمهوری اسلامی، 28 / 6 / 1380.      7. انعام/ 159.      8. در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر 15، ص 129.     9. آل عمران/ 103.     10. در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر 15، ص 152.      11. نحل/ 64.      12. جمهوری اسلامی، 7 / 7 / 1382.     13. همان.    14. پیام امام خمینی، 29 / 5 / 58.      15. نجم/ 3 و 4.      16. نساء/ 80.      17. انفال/ 46.     18. جمهوری اسلامی، 7/2/1384.      19. همان.      20. آل عمران/ 159.     21. توبه/ 128.      22. انتخاب، 16 / 5 / 1382.         23. وسایل الشیعه، ج 8، ص 541.     24. توبه/ 4.     25. نحل/ 92.       26. توبه/ 71.    27. توبه/ 67.    28. وسائل الشیعه، ج 11، کتاب امر به معروف، باب 1، حدیث 6، ص 395.     29. آل عمران/ 110.

آسیب شناسی اختلاف از منظر قرآن
مهم ترین عاملی که در بین جامعه مسلمین موجب شکست و تضعیف مومنان می شود، اختلاف است.برعکس اتحاد و انسجام و برکتهایی که از آنها نصیب افراد جامعه اسلامی و امت اسلامی می شود، اختلاف موجب ضعف مومنان، قدرت یافتن فرومایگان، جنگ و خونریزی و هدر رفتن سرمایه ها و فروپاشی هیمنه مومنان می شود. در این مقاله سعی شده است که به علل و عوامل اختلاف و آثار زیانبار آن پرداخته شود.  اتحاد در اصطلاح سیاسی به معنای یگانه شدن دو یا چند کشور و پذیرش نظام سیاسی، نظامی و اقتصادی واحد است که در پی آن به همه آن ها یک امت و یا کشور اطلاق می شود. (المعجم الوسیط، ج 1 ص 1017 و نیز دائره المعارف بستانی ج 2 ص 440) مفهوم فدرال و فدراسیون در ادبیات کشورهای غربی معنای نوعی از اتحاد میان شهروندان چند واحد سیاسی از ایالت و یا کشور است که در آن برخی از اختیارات به مرکز واگذار می شود تا مدیریت کلان اتحادیه را به عهده گیرد.
کشور فدرال آلمان و آمریکا و روسیه نوعی از اتحاد ایالتی درون واحد جغرافیایی خاص و اتحادیه اروپا از نمونه های بارز این گونه اتحاد سیاسی میان کشورها در واحد جغرافیایی بزرگ تر است. (نگاه کنید به دانش نامه سیاسی، داریوش آشوری، اصطلاحات اتحادیه و فدراسیون) در همه کاربردهای اتحاد می توان صبغه ای از مسایل سیاسی و اجتماعی را یافت. اگر امت هم عقیده و هم رایی با یک دیگر متحد شوند، نمی توان ابعاد و آثار سیاسی و اجتماعی پدیده اتحاد امت را نادیده گرفت و تنها به آثار فلسفی و یا حقوقی و اخلاقی آن اشاره کرد. از این روست که سخن گفتن از اتحاد و یا اختلاف ارتباط تنگاتنگی به مسایل سیاسی و اجتماعی پیدا می کند. در آیات بسیاری از قرآن به مسئله اتحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمیت آن میان جهانیان، ادیان، مسلمانان و نهاد خانواده تاکید شده است. در این آیات پدیده اتحاد به عنوان امتنان الهی دانسته شده و پیوند میان دل های مومنان را نوعی تصرف الهی برشمرده است. در نگرش قرآنی ایجاد و حفظ چنین یگانگی و هم دلیلی و همرایی در میان مومنان، به علت ارسال پیامبران و عمل به شرایع دانسته شده و از امت خواسته شده تا با تمسک به دین و آموزه های قرآن و روش و سنت پیامبر(ص) اتحاد و انسجام خود را حفظ و تحکیم کنند. (بقره آیه 213 و نیز آل عمران آیه 103 و نیز آل عمران آیه 46 و انعام آیه 153)
در آیه 153 سوره انعام آمده است: و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله؛ و این (دین اسلام) راه مستقیم و راست من است؛ پس از آن پیروی کنید و از راه های دیگر پیروی نکنید تا از راه خدا متفرق شوید. تفرقه و اختلاف امری است که در این آیه به آن توجه شده است و آسیب های عدم اتحاد و اختلاف روشن و تبیین گردیده است. آسیب هایی که نه تنها در دنیا و شیوه زیست و بهره مندی از دنیا پدیدار خواهد شد بلکه برآیند آن به آخرت نیز کشیده و انسان از آثار سوء آن در امان نخواهند ماند.
انواع اختلافات بشری
قرآن اختلافات بشری را در چند دسته بیان می کند و عامل هر یک را نیز بیان داشته و راهکارهای برون رفت از آن را نیز بیان می دارد. از جمله انواع و اقسامی که قرآن بیان می دارد می توان به اختلافات عقیدتی و اجتماعی اشاره کرد که از مهم ترین و موثرترین اقسام اختلاف می باشد.
از منظر قرآن، ریشه اختلاف در انسان به مساله استخدام گری انسان باز می گردد. قرآن در این باره به گرایش ذاتی بشر به مساله استخدام توجه داده و می فرماید: و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا، و ما برخی از مردمان را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادیم تا برخی از ایشان برخی دیگر را به تسخیر خود درآورند. (زخرف آیه 23) تسخیر و استخدام دیگری در این آیه به عنوان عامل طبیعی در نهاد و سرشت بشر یاد شده است. همین مساله می تواند عامل و ریشه اصلی بسیاری از اختلافات و پدیداری تضاد منافع گردد. علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان با استناد به آیات چندی از قرآن بر این نگره پافشاری می کند که اصل در انسان استخدام گری و تسخیر دیگری است و ریشه اجتماعات را باید در مساله استخدام گری انسان جست. به این معنا که استخدام گری انسان موجب شد تا انسان به سوی جامعه گرایش یابد و جامعه طلبی و جامعه پذیری به عنوان یک عارض انسانی نمود پیدا کند. بنابراین انسان نه تنها مدنی بالطبع یعنی بالذات نیست، بلکه مدنی بودن وی امری عارضی و در پی امر ذاتی دیگری به نام استخدام گری انسان است. (نگاه کنید: المیزان، عربی، ج2 ص 117 که به طور کامل به این بحث پرداخته است و نیز همان جلد صص 07 و 116 و 132 و 388 و نیز ج3 ص 170 و ج4ص 125 و نیز ج7 ص 276) بی گمان نگرش های گوناگون در تفسیر هستی، آفریننده آن، اسما و صفات پروردگار و فرجام کار جهان و سرانجام بشر از مهم ترین عوامل تفرقه و جدایی گروه های انسانی پس از مسأله استخدام مطرح بوده است. چنان که اختلاف دینی میان ادیان نیز یکی دیگر از موارد اختلاف عقیدتی است. همه ادیان آسمانی بر اصل پرستش خداوند در جایگاه یگانه آفریننده هستی و مدبر آن اتفاق نظر دارند. آن چه بیش تر میان ایشان تفرقه می افکند نوع اعتقاد به رسالت پیامبران است. البته ستم و طغیان و نیز سودخواهی و منفعت طلبی از عوامل دیگری است که موجبات جدایی را فراهم آورده است. قرآن از عالمان یهودی یاد می کند که دین فروشان هستند و به خاطر مادیات دنیوی حقایق را کتمان می کنند و موجبات تفرقه و اختلاف میان بشر می شوند.
گاه ریشه اختلافات میان ادیان و مذاهب شبهات نوپدیدی است که در طول زمان پدیدار می شود. چنان که مسأله تثلیث و حلول الهی در عیسی(ع) و مانند آن ریشه در این مسئله دارد. (ملل و نحل شهرستانی ج1 ص 209) قرآن با توجه به این که ریشه بسیاری از اختلافات مذهبی و فرقه ای میان امت واحد، گرایش ها و تفسیرهای فرقه ای است، از مسلمانان خواسته است تا به قرآن (اسلام، پیغمبر) اعتصام و تمسک جسته و از تفرقه پرهیز کنند: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا». (آل عمران آیه 103) این دعوت الهی نشان می دهد که قرآن کریم، ظهور چنین پراکندگی و تفرقه ای را پیش بینی کرده و به سبب خطرآفرینی آن، به شدت درباره آن هشدار داده است. علامه طباطبایی معتقد است که تاکید قرآن بر اتحاد و پرهیز از اختلاف به سبب پیش بینی وقوع اختلاف در میان امت اسلامی است، چنان که شیوه قرآن در مواردی از این دست، همین است. (المیزان ج3 ص 374) گذشته از انواع اختلافات دینی و عقیدتی که از نگاه قرآن، امری نکوهیده تلقی می شود، قرآن تفاوت شریعت ها و قوانین هر یک از ادیان را به خدا نسبت داده است. (مائده آیه 84) زیرا شرایع مختلف با توجه به مقتضیات هر عصر و دوره ای آمده است؛ از این رو لازم و ضروری بود تا تعالی تدریجی بشر و همگام با گذر زمان و متناسب با هر عصر و سطح نیازهای مردم همان دوران، شرایعی آورده شود. این شرایع با آمدن شرایع دیگر کامل و برخی از احکام آن نسخ می شد و قوانین جدیدی جای آن را می گرفت. این گونه بود تا انسان به کمال لایق خود رسید و توانست بار مسئولیت جدید خود را به دوش کشد و شریعت اسلام به عنوان دین کامل و آخرین شریعت و قوانین آسمانی همه شرایع پیشین را نسخ و از دور خارج ساخت. (مائده آیه 3 و احزاب آیه 04)
عوامل اختلافات اجتماعی
اختلافات اجتماعی چنان که علامه طباطبایی تبیین و تحلیل می کند به جهت خصلت ذاتی استخدام گری بشر و تضاد منافع پدید می آید؛ زیرا زندگی گروهی هر چند فوایدی هم چون تلاش متقابل برای رفع نیازمندی ها دارد، مشکلاتی نیز در پی خواهد داشت که تنازعات و مرافعات از جمله آن هاست. در تحلیل قرآنی، ضرورت وجود قوانین و شریعت و ارسال پیامبران و قوانین آسمانی بر همین اساس تبیین می شود. (کشف المراد ص469) این گونه است که اجتماع ساده ای که در آغاز حضور بشر بر زمین برای استخدام گری و بهره مندی از فواید اجتماع پدیدار شد، به جهت تضاد منافع به حدی از بحران و انفجار رسید که غیرقابل کنترل و مهار بود. کشتار و قتل و غارت در میان آنان شیوع یافت و هرکس می کوشید تا دیگری را به بردگی گیرد و از منافع وجودی او بهره مند گردد و یا تولیدات و دسترنج وی را به غارت ببرد. از این روست که پیامبران با قوانین آسمانی برای مهار این بحران فرو فرستاده شدند تا داوری کنند و قوانین مهارکننده را به اجرا درآورند و در میان مردمان حکومت کنند. (نگاه کنید به تفسیر نمونه ج2 ص59 و تفسیر راهنما ج2 ص95 و نیز المیزان ج2 ص130) بسیاری از قوانین و آموزه های دستوری اسلام را می توان در حوزه قوانین قضایی و احکام مرافعات و حل نزاعات و تنظیم امور اجتماعی دانست. این قوانین برای رفع دسته ای از اختلافات اجتماعی فرو فرستاده شده اند تا ضمن تنظیم روابط اجتماعی مردم با دستورهای اخلاقی و حقوقی و کیفری و جزایی مرافعات را کاهش داده و میان امت و اجتماعات الفت و اتحاد برقرار سازند. (بقره آیه 213 و نیز ص آیه 62) از این روست که گفته می شود که فلسفه توسعه رسالت و نصب جانشین برای پیامبران و پیامبر اسلام نیز حکومت، مدیریت و داوری و قضاوت در میان مردم و رفع مشاجرات و تنظیم امور اجتماعی درون امتی و بیرون امتی است. (مکاسب، شیخ مرتضی انصاری ص153)
ریشه های اختلافات بشری
درتحلیل قرآنی به نظر می رسد که تفرقه و اختلاف معلول زندگی اجتماعی بشر است. قرآن درتحلیل مساله اختلاف درمیان مردمان می فرماید: «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه.» (بقره آیه 213) دراین آیه بیان شده است که مردمان امت واحد و یگانه ای بودند. پرسش این است که پس این اختلافات از کجا پـدید آمده و نقش پیامبران و آموزه های آسمانی دراین میان چیست؟ آیا منشا اختلاف درمیان امت واحد پیشین، آمدن پیامبران و آموزه های آسمانی بوده است؟ قرآن به همه این پرسش ها پاسخ می دهد. از آیه یاده شده می توان استنباط کرد که امت واحد در زمانی که اجتماع را تشکیل دادند به جهت تنازع و اختلاف درمنافع و تضاد درمصالح با یک دیگر درگیر شده و اختلاف کردند. از این رو نیازمند کسی بودند تا در میان ایشان به حق داوری کند و برای تنظیم روابط انسانی درست، کتاب و قوانین را تدوین نماید تا بر پایه و اساس آن حرکت کرده و روابط اجتماعی خود را سامان داده و از اختلافات و تنازع و درگیری پرهیز کنند. این گونه است که پیامبران به عنوان داورانی حقگو و بیان کنندگان قوانین تنظیم کننده روابط درست اجتماعی مبعوث و برانگیخته می شوند.
بنابراین تحلیل قرآنی ریشه اختلافات را می بایست در اجتماع بشری جست. از آن جایی که انسان مستخدم بالذات است و می کوشد تا دیگری را برای اهداف و منافع خود به کارگیرد، مجبور می شود تا اجتماع را برپا دارد تا از این طریق بتواند منافع خود را تامین و دیگران را به استخدام و به تعبیر قرآنی سخریه و مسخر خود گرداند.دراین میان هر کسی می کوشد تا بر دیگری تسلط یافته و از منافع دیگری بهره برده و وی را به استخدام خود در آورد. این گونه می شود که تنازع و تضاد منافع پـدید می آید. برخی حاضر نمی شوند تا به استخدام دیگری در آیند و یا منافع خود را دراختیار دیگری قرار دهند و یا می خواهند خود از منافع بیشتری بهره مند گردند. از این روست که طبیعت استخدام گری که موجب پدیداری اجتماعات شده است خود موجب تنازع و اختلاف و درگیر می شود و انسان ها هم رأی و هم عقیده را به جان هم می اندازد. به این معنا که انسان در یک اصل با هم هم رأی و هم عقیده بوده اند و آن مساله استخدام دیگری و بهره گیری از منافع این استخدام است. این همان چیزی است که قرآن از آن به امت واحد تعبیر می کند؛ زیرا امت در زبان عربی به گروه و جماعت همرایی و هم عقیده گفته می شود که در راستای هدف واحد و یگانه ای گرد هم جمع شده اند. بنابراین امت واحد نخستین که در تاریخ بشری پدیدار شده است همان اجتماعی است که برای استخدام و بهره مندی از منافع اجتماع ایجاد شده است. در این تعبیر قرآن نمی خواهد بیان کند که پیش از آمدن پیامبران، امت به مفهوم انسان های هم عقیده و دین و مذهب به معنا و مفهوم امروزی آن مراد بوده است. بلکه معنای لغوی آن مراد است که همان هم عقیده و هم روش بودن در به کارگیری از یکدیگر و استخدام یعنی اجتماع اولی می باشد. به سخن دیگر معنای امت در این آیه همان اجتماع است.
از اینجاست که می توان گفت در نظر قرآن، استخدام ریشه و منشأ اجتماع یعنی امت و نیز منشأ و سرچشمه اختلاف بوده است. از این رو خداوند برای بقا و پایداری اجتماع و جوامع ابتدایی لازم دید تا پیامبران را با قوانین (کتاب) به میان مردم بفرستد تا در میان ایشان به قانون حق داوری و قضاوت کنند و جامعه را با قانون و برپایه آن، مدیریت و داوری و حکومت کنند.
البته قرآن برای اختلافات بشری ریشه های دیگری را نیز ذکر می کند که می توان به جهل و نادانی به حقایق (بقره آیه 113)، تعصبات جاهلی (بقره آیه 170 و نیز نگاه کنید به المیزان ج5 ص 178 که به مسئله اختلاف میان اوس و خزرج از انصار مدینه پرداخته است). دنیاخواهی (آل عمران آیه91 و بقره آیه 213)، رذایل اخلاقی جامعه مانند خودخواهی ها و تحقیر دیگران (بقره آیه113) تفسیر نادرست از آیات و تمسک به متشابهات به جای محکمات و سوءبرداشت ها (آل عمران آیه7) و پیروی از شیطان و همراهی او درعمل به رذایل اخلاقی و هواهای نفسانی چون شرابخواری و قماربازی و مانند آن (مائده آیه 19 و یوسف آیه 100) اشاره کرد. این امور در تحلیل قرآنی عواملی است که موجبات تفرقه میان امت را فراهم می آورد و به جای بهره مندی از اتحاد و آثار نیکوی آن به دامن اختلاف می کشاند و نتایج زیانباری را نصیب جامعه می گرداند.
آثار زیانبار اختلاف و تفرقه
قرآن برای اختلاف و تفرقه آثار زیانباری را یاد می کند. از مردم می خواهد که به جهت همین آثار و رهایی از پیامدهای زشت و زیانبار آن دست از تفرقه بردارند و به اتحاد و همبستگی و انسجام روی آورند. از جمله آثاری که قرآن برای اختلاف و تفرقه بیان می کند:                                                                            1-ذلت مومنان و سیطره ستم گران بر آنان است. قرآن با بیان داستان قوم موسی(ع) به انگیزه و سیاست های فرعونی در ایجاد تفرقه و اختلاف میان قوم اشاره درباره شیوه چگونگی سیطره ذلت آفرین فرعونی بیان می کند: ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم... یذبح ابنائهم و یستحیی نساءهم؛ فرعون در زمین علو و برتری جست و اهل زمین را به گروه ها و دسته های چندی تقسیم کرد تا گروهی از ایشان را ضعیف و ناتوان قرار دهد و به قتل و کشتار برخی اقدام کند و زنانشان را به بی حیایی کشد و آنان را برای مقاصد نفسانی و شوم، زنده نگه دارد. (قصص آیه 4)
2- قدرت یافتن فرومایگان
از دیگر آثاری که قرآن برای اختلاف بیان می کند سیطره و قدرت یافتن فرومایگان است؛ زیرا با اختلاف فرهیختگان و نخبگان قوم تضعیف و یا کشته می شوند و زمینه برای قدرت یافتن فرومایگان فراهم می آید. برخی تعبیر قرآنی، برانگیختن عذاب از زیر پای مردم که در آیه 56 سوره انعام آمده است به معنای قدرت یافتن فرومایگان و کسانی دانسته اند که در طبقات زیرین اجتماعی می زیستند و از هرگونه اخلاق انسانی و رفتار پسندیده عاری بوده اند. (المیزان ج 7 ص 136)
3- جنگ و خونریزی بر اثر تفرقه و اختلاف از دیگر پیامدهای شوم و زیانباری است که قرآن به آن اشاره می کند. قرآن هشدار می دهد که در پی اختلاف اگر جنگی بر افروخته شود تنها دامن فتنه جویان را نمی گیرد بلکه همه از این آتش زیان می بینند. (انعام آیه 56 و نیز انفال آیه 52)
4- شکست و ضعف و سستی از دیگر آثاری است که اختلاف پدید می آورد. قرآن می فرماید: و لاتنازعوا فتفشلوا؛ منازعه و درگیری نکنید که شکست خورده و ضعیف و سست و ناتوان می گردید. در بیان علت شکست در جنگ احد به سستی و تنازعی که در میان لشکر اسلام پدیدار شده بود اشاره می کند و می فرماید که علت این شکست، تنازع و درگیری بوده است که به جهت اختلاف و تفرقه پدیدار شده بود. (آل عمران آیه 152)
5- فروپاشی هیمنه و تسلط روحی و معنوی امت از دیگر پیامدهای زیانبار اختلاف و تفرقه است که قرآن بدان اشاره می کند و می فرماید: اگر اختلاف کنید هیبت شما در چشم دشمنان فرو می ریزد و به دشمنان جرات می دهد تا به شما یورش آورند و این گونه می شود که شما همانند بادی بر هوا برخاسته و نابود می شوید و از شما چیزی باقی و پایدار و برقرار نمی ماند. (انفال آیه 64)
خداوند برای این که مردمان و امت اسلام را از تفرقه و اختلاف دورسازد، تشدید مجازات را به عنوان عامل بازدارنده قرار داده است و گفته است که یکی از عوامل تشدید مجازات و نیز تشدید قوانین و سخت گیری در قانونگذاری این است که امت گرفتار تفرقه شوند.در داستان اصحاب سبت که امت یهودی دچار تفرقه شده بودند خداوند علاوه بر عذاب سخت بر ایشان، قوانین تشدیدی دیگری را وضع می کند. تا دیگر در پی اختلاف نروند (اعراف آیه 163و 166و نیز نحل آیه 124) در تفاسیر آمده است که خداوند روز جمعه را روز استراحت و انجام برنامه های عبادی قرار داده بود؛ اما یهود با این ادعا که خداوند تا روز جمعه مشغول خلقت بوده است روز شنبه را روز استراحت خدا و خود قرار داده و آن روز را تعطیل کردند. خداوند نیز آن روز را برای ایشان روز تعطیل قرار می دهد و حکم تشریعی تشدید شده ای را نسبت به آنان اعمال می کند که نمی بایست در روز شنبه کار کنند. با این همه گروهی برای ماهیگیری وسوسه می شوند و روز عبادت را به کار می پردازند که خداوند آنان را مجازات و به شکل میمون درمی آورد. دراین آیات بیان می شود که علت تشدید قوانین اختلاف ایشان بوده است،چنان که تشدید مجازات نیز به جهت همان قانون تشدیدی صورت می گیرد.(نگاه کنید: بحارالانوار ج 41ص 51 و تبیان ج 6 ص 438 و نیز المیزان ج 21 ص 370)
مرجع حل اختلاف
قرآن، خدا و رسول (ص) را مرجع حل اختلاف معرفی کرده و از مردمان خواسته است در صورت اختلاف می بایست به خدا و رسولش مراجعه کنند. به این معنا که اگر درچیزی اختلاف کرده آن را به خدا و پیامبرش برگردانده و از او برای حل اختلاف یاری جویند. از این رو خود پیامبر و آموزه های قرآن و سنت پیامبر و امامان معصوم (ع) به عنوان اولوالامر و جانشینان به حق پیامبر تنها کسانی هستند که به عنوان مرجع حل اختلاف امت مطرح شده اند. قرآن درآیه 95 سوره نساء می فرماید: فان تنازعتم فی شی فردوه الی الله والرسول؛ هرگاه درچیزی اختلاف و نزاع کردید پس آن را به سوی خدا و پیامبرش برگردانید. هم چنین از مراجعه به طاغوت و کسانی که به ناحق زمام امور دین و دولت را در دست گرفته اند بازداشته و از مومنان خواسته برای داوری درمورد اختلافات و منازعات به آنان مراجعه نشود. (همان آیه 06) در این آیات و دیگر آیات قرآنی به مساله مرجعیت خدا، قرآن، پـیامبر و اولوالامر درحل و فصل منازعات توجه داده و آنان را فصل الخطاب دانسته است (بنگرید آیات 06 و 56 سوره نساء و نیز بقره آیه 213)