واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}
واعظ

واعظ

ای شیعه چنان منتظر مولا باش گویی که همین جمعه بیاید مهدی{عج}

آیت الله فیاض مدظله العالی


مـــــقدمه
براى نگارنده بسى دشوار و بلکه محال مى نماید که بتواند در این مختصر درباره ى شخصیت یکى

از دانشمندان و بزرگان فقه و فقاهت و استاد با تجربه و چیره دست و محقق عظیم الشأن از بزرگان علماء طائفه ى امامیه، بحث و بررسى جامع و همه جانبه و با نگاه به تمام زوایاى زندگى او ارائه دهد.
و اما از باب این که انجام یک امر دشوار به هر اندازه که میّسر است نباید ترک شود، کوشش خواهم کرد تا سیره ى یکى از این نوابغ و بزرگان را بیان نموده و برخى از ویژگی هاى شخصیت استثنایى او را شرح دهیم، این شخصیت مورد نظر، علاّمه ى کبیر. پژوهشگر و محقق، حضرت آیة اللّه حاج شیخ محمد اسحاق فیاض دام ظله مى باشد،  


و این شرح حال با استفاده از آنچه که تا کنون درباره ى ایشان خوانده. وشنیده ام، و نیز با استفاده از آنچه اخیراً از شخص ایشان دریافت کرده ام (اشاره به مصاحبه ى حضورى نویسنده با صاحب ترجمه) سامان یافته است.

ذکر این نکته به جا است که: متأسفانه به نظر مى رسد نسبت به بزرگانى مانند ایشان، ستم و بى انصافى روا داشته شده، منزلت و جایگاه این بزرگان همچنان براى بسیارى از مردم ناشناخته باقى مانده است، و این در حالى است که این بزرگان، علی رغم همه ى دشوارى ها و تحمّل مشقات با کمال تواضع و اخلاق شایسته و رعایت زهد و تقوى و به دور از جلوه هاى زودگذر زندگى مادى، آثار و خدمات عظیم و چشم گیر علمى را ارائه نموده و همچنان به این خدمات ادامه مى دهند به گونه اى که این حجم عظیم از خدمات با توجه به این مشکلات، شگفت انگیز و شایسته ى تقدیر است.
شیخ طائفه یعنى استاد بزرگ، مرحوم شیخ طوسى، خشت نخست تأسیس حوزه ى علمیه ى دینى نجف اشرف را نهاد، این اقدام بعد از آن صورت گرفت که شیخ در اثر ظلم و کشتار بی رحمانه ى سلجوقیان که از خراسان به بغداد هجوم آورده بودند و هجوم وحشیانه ى آن ها بر خانه ى شیخ و به آتش کشیدن کتابخانه ى غنى و ارزشمند شیخ با همه ى آثار نفیس که در آن بود، به ناچار بغداد را ترک نموده و در جوار مرقد امام الأئمه و وصى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) پناه گزین مى شود، تا خدمت به دین و تعلیم امت را به برکت علوم آل رسول (صلى الله علیه وآله) و انتشار فقه اهل بیت (علیهم السلام) با بیان احکام شرع و تربیت مردم به شیوه ى پسندیده و اخلاق رفیع اسلامى، ادامه دهد.
بعد از شیخ طوسى علماء شیعه، نسل بعد از نسل، کوشش ها و زحمات شیخ را در راستاى انجام این رسالت مقدّس ادامه دادند، هر یکى از این علماء و دانشمندان شیعه ویژگى ها و خصوصیات خود را دارند که از معاصران و هم طرازان خود از نظر رفتار و خدمات شایسته ى که ارائه داده اند متمایز مى گردند، با در نظر داشت این نکته که همه در پى تحقق هدف مشترکى بوده اند که همانا خدمت به دین و مذهب حق و انتشار علم و دانش و سعادت انسان در دنیا و آخرت باشد، و بسیارى از این دانشمندان، ظلم حکام ستم پیشه و پیروان آن ها را تحمل نموده اند، اما هر کدام در این ستم و مظلومیتى که بر خود و خانواده ى آن ها از قتل و زندان، روا داشته شده و تحمیل گردیده است ماجراى خاص خود را دارد، که کم ترین و پایین ترین مرتبه ى این مظلومیت، در تنگنا قرار گرفتن یا مهاجرت آن ها بوده است، اسوه و الگوى آن ها در این مظلومیت، مظلومیت امامان و پیشوایان آن ها یعنى ائمّه ى هدى (علیهم السلام) بوده اند، و مظلومیت آن ها استمرار مظلومیت امامان شان است.
و خداوند تعالى، در دوره ها و قرون متوالى، به این مردان بزرگ، با مواهب و برکات عظیم و گوناگونى که شامل حال آن ها نموده است، نعمت عطا فرموده، و به فیض و رحمت خود آن ها را یارى نموده و مورد لطف و عنایت خود قرار داده و از فضل خودش برکاتى را بر آن ها نازل فرموده است تا أمناء بر دین، حافظان شریعت خاتم انبیاء، مروّجان حلال و حرام الهى براى بندگان خدا و راهنمایان راه استوار الهى، در عصر غیبت ولى خدا امام زمان ما حضرت حجة بن الحسن العسکرى (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) باشند، و خداوند ما را از یاران و اعوان و از شهداء در رکاب آن حضرت قرار دهد.
غالباً چنین بوده که هر یکى از این بزرگان به دلیل تخصّص و مهارتى که در یکى از عرصه ها و میادین مهم داشته اند، در همان جهت خاص شهرت بیشترى نسبت به دیگران پیدا کرده اند از جمله:
ـ برخى خود را براى دفاع از اسلام و مرزهاى فکرى آن و مقابله با تهاجم کفار و دشمنان مغرض، و دفع اتهامات، تحریف ها و شبهات معاندین بر اسلام و مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و بیان حقانیت پیروان اسلام و این مذهب و استحکام باورها و معتقدات آن ها وقف کرده اند.
ـ برخى تلاش و تخصّص شان را در عرصه ى افتاء، قضاوت، بیان حلال و حرام و تألیف آثار قرار داده اند.
برخى در عرصه ى اخلاقى، و ارزشیابى و تنظیم رفتار مردم و تربیت و تهذیب آن ها و رعایت شؤون امّت و مساعدت فقراء و نیازمندان امت، اهتمام ورزیده اند.
ـ و جماعتى از آن ها نیز به تدریس و تربیت نسل هاى از علماء و شاگردان همت گماشته اند.
ـ و به همین ترتیب برخى به عرصه ها و جوانب دیگر پرداخته اند.
اما در تاریخ اسلام کسانى بوده اند که پس از یک دوره ى خلاء، از میان این دانشمندان و بزرگان ظهورکرده و توفیق یافته اند تا در عرصه هاى مختلف و به طور همه جانبه خدمات چشمگیرى را به مردم ارائه نمایند، از طرفى در عرصه ى فقه و اصول برترى علمى یافته و به جایگاه زعامت و مرجعیت علیا تکیه زده اند، از سوى دیگر در علوم و فنون دیگرى نیز تخصّص و تبحّر داشته اند، و این تخصّص ها ایشان را از تعمّق در علوم دیگر و تألیف و تدریس باز نداشته است، همچنین نظریات و دیدگاه هاى نو را در میدان هاى مختلف دیگر ابتکار کرده و تا عمق آن ابعاد پیش رفته اند، علاوه بر اهتمامى که به جنبه هاى اجتماعى و رعایت شؤون و مصالح امت نیز داشته اند.


امــــام خویی (ره)
یکى از این بزرگان که چنین نقش و حضور گسترده داشته اند، سید فقهاء و مجتهدین و استاد نسل معاصر از دانشمندان و فقهاء امامیه، امام راحل حضرت آیة اللّه العظمى سید ابوالقاسم خویى (1317 ـ 1413) رضوان اللّه تعالى علیه بوده است.
او عالم برجسته و استاد چیره دست و نام آورى بود، در اوج قلّه ى علم اصول فقه قرار گرفته و همچنین پژوهشگرى ماهرى نیز به شمار می رفت، همگى به فضل او اعتراف نموده و محققان بعد از او وامدار اویند، تا آنجا که مدّرس نخست دانش اصول و ملقّب به دانشمند اصولى و مجدّد این علم گردید، زیرا ابتکارات زیادى در این فن داشت.([1])
این ابتکارات در کتابى بنام اجود التقریرات که تقریر بحث هاى استاد ایشان آیة اللّه شیخ محمد حسین نائینى«قدّه» مى باشد، و نیز در تقریرات بحث هاى اصولى ایشان که از سوى شاگردان او تدوین گردیده،، گرد آمده است و از مهم ترین و جامع ترین این تقریرات که به تفصیل مباحث اصولى در آن آمده است، تقریرات آیة اللّه شیخ محمد اسحاق فیاض است که به نام «المحاضرات» و در 10 جلد تهیه گردیده و 5 جلد آن چاپ شده است.
مهارت و تخصّص امام خویى «قدّه» در فقه نیز از نظر اهمیت و امتیاز دست کم از تتّبع و ژرف اندیشى اش در اصول نبود، او در طول بیش از نصف قرن استاد فقه بود و فقهاء بعد از او همه از آثار و تحقیقات او استفاده مى برند، و نظریات فقهى او در تقریرات شاگردان فاضل و برجسته ى او در ده ها عنوان و جلد از کتاب هایى که امروزه جزء منابع و مصادر اصلى پژوهشگران و دانشمندان محسوب مى شوند گرد آمده است، کتابهاى که پژوهشگران، اساتید و طلاب حوزه هاى علمیه از آن ها بى نیاز نیستند و محور بحث و بررسى ها در این حوزه ها است.
همچنین از ویژگی هاى امام خویى (رحمه اللّه) تخصّص و خبرویت او در دانش رجال الحدیث است و امام خویى خود، این دانش را ابزار مهم براى تشخیص خبر صحیح از غیر صحیح و ثقه از غیر ثقه مى داند، زیرا جزم به عدالت راوى و اعتماد به صحت روایت بدون مراجعه به علم رجال ممکن نیست، و از طریق شناخت احوال رواة و وثاقت و سلامت سند است که اطمینان به صدور روایت و بحث از دلالت آن میسر مى گردد، و در نهایت به استنباط حکم شرعى دست خواهیم یافت، امام خویى اصول و قواعد خاص خود را در دانش رجال اساس نهاده است، و همچنین شرح حال و ترجمه ى 15706 راوى و محدث را در اثر ماندگار و گران سنگ خودش بنام «معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة» در یک مجموعه ى 24 جلدى آورده است.
از آن جایی که ایشان مباحثى را در علم تفسیر و علوم قرآن نیز انجام داده است، اسلوب او در این عرصه نیز، اسلوب و روش فنّى، کارشناسانه و تخصّصى است، و اثر ارزشمند او «البیان فى تفسیر القرآن» بهترین گواه بر توان تفسیرى و تبحّر او در علوم قرآن است.
امام خویى«قدّه» تنها به چاره سازى و پژوهش در فقه، اصول، تفسیر و علم رجال بسنده نکرد، بلکه در اصول دین و عقائد نیز اهل نظر و تخصّص بود، و با همان ژرفا، استحکام و دقت که در سایر مباحث داشت، در این زمینه نیز موضوعات مربوط به توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد را در ضمن بحث هاى دیگر به بحث و بررسى گرفته است، و از هر فرصتى که براى او دست مى داد در جهت تألیف و ارائه اثر استفاده مى کرد، و با افزودن آثار و کتب ارزشمند خود به میراث علمى و ذخائر کتابخانه ى اسلامى آن یارى داده و غنا مى بخشید.
امام خویى سرو کارى با شعر نداشت، جز اندکى که احیانا در برخى مناسبت ها و به زبان هاى فارسى، عربى و ترکى سروده بود، ولى در عین حال او دریغش آمد که حیات و زندگى پر برکت خود را با سرودن یک قصیده به پایان نبرد، قصیده اى که داراى الفاظ کم و حجم اندک اما مضمون عظیم و بلندى است، این قصیده عهده دار بیان عقیده ى به حق در توحید، عدل و امامت است و بیش از 156 بیت دارد،
علاوه بر این قصیده، امام خویى 7 بیت در تاریخ دارد که جمعا 163 بیت شعر مى شود، قصیده ى نامبرده را در سال هاى آخر از عمر شریف خود سروده است.
علاوه بر همه ى این ها، او مسؤولیت سنگین شؤون مرجعیت و رعایت مصالح امت و زعامت منحصر به فرد این امت را در ربع قرن و در شرایط دشوار، بحرانى و خشونت بار به عهده داشت، شرایطى که مرجعیت دینى و حوزه ى علمیه آن از زمان انتقال آن از بغداد به نجف اشرف چنین روزگار سخت همراه با فشارهاى داخلى و خارجى را به خود ندیده است. در چنین روزگار دشوارى اهتمام امام خویى «قدّه» بر محافظت نقش حوزه ى علمیه و استقلال آن بود و نیز ادامه ى رسالت هاى علمى، فقهى و اجتماعى حوزه که استمرار نقش تاریخى نجف در سرپرستى حوزه و مراکز دینى و آموزشى است، و رعایت مصالح طائفه ى اثنا عشرى.


شــــاگردان امام خویی (ره)
از آن جایى که امام خویى «قدّه» در بحث و تدریس منهاج علمى مشخص و اسلوب ویژه اى داشت، لذا شمار عظیم و کثیرى از طلاب علوم دینى و بزرگان و اساتید در طول مدت تدریس ایشان که بیش از 70 سال ادامه داشت، حول محور وجود او حلقه زدند، این مجموعه از نقاط مختلف دنیاى اسلام گردهم آمده بودند و علاوه بر علماء و طلاب عراقى از کشورهاى: سوریه، لبنان، عربستان، بحرین، کویت، ایران، پاکستان، هند، افغانستان و کشورهاى شرق آسیا و آفریقا در این مجموعه حضور داشتند، در حدى که حصر و شمارش آن ها و بیان جایگاه علمى و به طور کلى نقش آن ها در قلمرو کشورهاى اسلامى دشوار است.
هزاران تن از علماء شیعه که اکنون در مراکز و مؤسسات علمى و دینى در سراسر عالم منتشر هستند، از او دانش آموخته و در نزد او شاگردى کرده اند، به گونه اى که امروزه رهبر یا مسؤولى از این مؤسسات و مراکز در سطح جهان اسلام نیست مگر این که از امام خویى «قدّه» یا از یکى از شاگردان و یا از شاگردان شاگردان او دانش نیاموخته باشد، و صدها تن از این مجموعه ى عظیم از علماء، مجتهدانى هستند که امروزه اسطوانه ها واساتید حوزه هاى دینى هستند، و نیز در جمع این ها کسانى هستند که بعد از رحلت ایشان اکنون به زعامت و مرجعیت دینى رسیده اند که نام برخى از این بزرگان را به این مناسبت یاد آور مى شویم:
آیة اللّه سید على بهشتى ـ عراق ـ آیة اللّه شیخ جواد تبریزى ـ ایران ـ آیة اللّه شیخ میرزا على فلسفى ـ ایران ـ آیة اللّه سید محمد رضا خلخالى ـ عراق ـ آیة اللّه شیخ محمد آصف محسنى ـ افغانستان ـ آیة اللّه سید تقى قمى ـ ایران ـ آیة اللّه شیخ وحید خراسانى ـ ایران ـ آیة اللّه سید علاء الدین بحر العلوم ـ عراق ـ آیة اللّه مرحوم سید محمد روحانى ـ ایران ـ آیة اللّه شهید میرزا على غروى ـ عراق ـ آیة اللّه شیخ مرتضى بروجردى ـ عراق ـ آیة اللّه مرحوم سید محیى الدین غریفى ـ بحرین ـ آیة اللّه شهید سید عبدالصاحب حکیم ـ عراق ـ.
و یکى از این بزرگان، دانشمند، پژوهشگر و محقق معروف آیة اللّه شهید سید محمد باقر صدر است، او در حق استادش امام خویى چنین مى گوید: «در حوزه و محضر این استاد به نور دانش رسیده وبصیرت یافتم، به توسط او شیرینى و طعم معرفت را چشیدم، بزرگترین نعمتى را که بعد از ایمان خداوند به یک انسان مى دهد نعمت علم و دانش است، و اگر چیزى از این نعمت را نصیب شده ام به این استاد بر مى گردد و از او فرا گرفته ام، و من جز ثمره ى از ثمرات وجود و فیض او نیستم، و فرزندى از فرزندان معنوى و روحى او هستم».
یکى از این بزرگان و اساتید، حضرت آیة اللّه العظمى سید على حسینى سیستانى دام ظله است، کسی که بعد از رحلت استاد خود زعامت حوزه ى علمیه دینى را در نجف اشرف بعهده دارد، و امروزه مرجع اعلاى شیعیان در جهان است، او از استادش چنین مى گوید:
«سراسر عمر شریف او پر است از ابتکارات، شاهکارهاى علمى و آثار نیک و ماندگار که نام او را در زمره ى چهره هاى ماندگار و جاوید ثبت کرده و او را در شمار نخبگان برجسته ى از علماء اعلام که نام نیک آن ها نسل در نسل بر سر زبان ها جارى است، جاى داد، حوزه هاى علمیه و به خصوص حوزه ى مقدسه نجف اشرف در نتیجه ى خدمات بزرگ و تلاش هاى گسترده و فراوان او که در میراث علمى ارزشمندش متجلى است بسیار مفتخر و سر بلند است، و سالیان درازى را در تربیت نسل هاى از علماء و فضلاء بزرگ کوشید، و این همه از دانش سرشار او فیض بردند و در محضر شریف او تربیت یافتند».
یکى از این شخصیت هاى عظیم که از شاگردان امام خویى است، علامه ى کبیر، پژوهش گر و محقق بزرگ حضرت آیة اللّه حاج شیخ محمد اسحاق فیاض (دام ظله) است، همو که در این مختصر در صددیم تا سیره و فصولى از زندگانى او را و نیز برخى اثار، شاهکارهاى علمى، ارزش ها و خدمات ارزشمندى را که براى این امت انجام داده است بیان نماییم.


ولـــــادت و زادگاه

محمد اسحاق در سال 1930 در قریه ى «صوبه» یکى از قریه هاى ولایت غزنى در مرکز افغانستان، واقع در جنوب پایتخت این کشور یعنى کابل به دنیا آمد، او دومین فرزند خانواده و بعد از برادرش محمد ایوب است، و پدرش رحمة اللّه (م1989) کشاورز ساده ى بود که روى زمین یکى از ثروتمندان محل کار مى کرد، تا از کد یمین و عرق جبین، خانواده و عیالش را اداره و اعاشه نماید، اما او با برخوردارى از سرمایه ى ایمان، روح قناعت، مهربانى، محبت و دلسوزى که نسبت به خانواده اش داشت، از نظر معنوى غنى و ثروتمند بود، و در اثر محبت و ولایت او نسبت به رسول گرامى اسلام (صلی الله) و اهل بیت اطهارش (علیهم السلام)، مورد عنایت و شفاعت این خاندان قرار داشت.

این مرد کشاورز و مؤمن علائم و نشانه هاى نبوغ، استعداد و ذکاوت سرشار را در فرزندش محمد اسحاق مشاهده مى کند، و این نبوغ و استعداد، او را ملزم مى سازد تا این فرزندش را مورد عنایت و اهتمام ویژه اى قرار دهد، گویا در چهره ى فرزندش در همان ایام طفولیت و کودکى، آینده ى درخشان او را از مقام علم، فضل و تقوى، و شایستگى او براى ایفاى نقش آشکار در راه خدمت به دین خدا و مؤمنین، مى خواند و مى دید.


شــــروع به تحصیل
پدرش او را در حالی که پنج سال بیشتر نداشت، به مکتب خانه ى شیخ قریه ى مى فرستد (چرا که در آن زمان مدارس کلاسیک در قریه وجود نداشت) تا اصول خواندن، نوشتن و آموزش قرآن را فرا بگیرد. پدر بزرگوار فرزند صغیرش را در فصل زمستان، در حالی که او را با لباس هاى گرم پوشانده بوده تا از سرماى شدید در طول راه که صعب العبور و پوشیده از برف است در امان باشد، بر روى دوش خود صبح تا مکتب خانه ى ملاّى قریه مى برد و غروب نیز او را بر مى گرداند، و مدتى را به همین منوال ادامه مى دهد، تا فرزند نجیب از سرچشمه هاى دانش، معرفت و اخلاق تغذیه ى روحى نموده و سیراب مى گردد و فرزند رئوف و مهربان به بار مى آید، و در حالى پا به سن بلوغ و جوانى مى گذارد که مؤمن و محبّ اهل بیت (علیهم السلام) است، و خود تصمیم مى گیرد که دروس دینى را ادامه داده و تکمیل نماید، همان گونه که خواست مرحوم پدرش نیز بوده است، و در نزد شیخ قریه اولیات علوم دینى و آموزش قرآن را فرا مى گیرد، و یکى از کتاب هاى علوم دینى که نزد شیخ قریه آن را مى خواند، کتاب جامع المقدمات است، کتابى که تألیف جمعى از مؤلّفان و حاوى 10 کتاب کوچک در علوم: نحو، صرف، منطق و اخلاق است، و طلاب علوم دینى به مثابه ى مقدمه ى کتاب هاى درسى مراحل بالاتر که در حوزه رائج است، آن را مى خوانند، وبه همین خاطر این مجموعه ى فشرده را جامع المقدمات نامیده اند.
وررود به مدرسه دینی
این دانش پژوه جدى و پر تلاش، بعد از گذراندن مراحل اولیه ى آموزش در مکتبخانه ى شیخ قریه، زادگاه خود را ترک نموده و وارد منطقه ى مجاور بنام «حوت قل» مى شود تا جهت ادامه ى تحصیل وارد مدرسه ى دینى شیخ قربان على وحیدى رحمه اللّه گردد که از علماء و فارغ التحصیلان حوزه ى علمیه نجف در عراق بوده است.
در این مدرسه ى دینى او کتاب «جامع المقدمات» را تکمیل نموده و تا آخر مى خواند، و نیز کتاب «البهجة المرضیّة فى شرح الالفّیة» را که جزء متون درسى حوزه ها است، این کتاب به دلیل نسبتى که به جلال الدین سیوطى، (م 911 هـ) مؤلف این کتاب دارد، معروف به سیوطى است، این کتاب در علم نحو وقواعد لغت عرب است، تحصیل او در این مدرسه به مدت چهار سال و در محضر اساتیدش مانند شیخ ملا اسماعیل و ملاّ حیدر على (رحمهما اللّه تعالى) ادامه مى یابد.
نظام مدرسه نیز به این ترتیب بوده که: اتاق کوچکى را براى سکونت و خوابگاه در اختیار طلبه قرار مى داد، و طلبه با مصارف و هزینه ى شخصى خود، نیازمندى هاى خود را از خوراک و پوشاک مى بایست تهیه نماید، و رسم بر این بوده که طلاب از خانه هاى خود آرد مى آورده و آن را در اختیار یکى از زنان اهل قریه قرار مى داده و آن ها نیز بدون دستمزد و رایگان آن را مى پخته اند.
وفـــات مادر و هجرت به مشهد مقدس
محمد اسحاق والده ى خود را در اثر یک بیمارى شدید از دست مى دهد، و این حادثه او را به شدّت متأثّر و ناراحت مى گرداند، چرا که با فقدان ما در عاطفه و رأفت مادرى نیز مى رود، اما این مصیبت علی رغم سنگینى آن، او را از ادامه ى تحصیل و تعلّم باز نمى دارد، بلکه بیشتر از گذشته مصمّم شده و بر ادامه ى تحصیل اصرار می ورزد، و تصمیم مى گیرد که حوزه ى علمیه ى منطقه را ترک نموده و به سمت مشهد مهاجرت نماید، و این سفر نخستین گام در راه رسیدن به آرزوى دیرینه ى او بود و با علاقه ى تمام تلاش می ورزید تا به آن آرزو برسد، و آن هجرت به حوزه ى علمیه ى دینى کهن نجف اشرف در عراق بود.
در شـهر امام رضا (علیه السلام)
شیخ محمد اسحاق فیاض به مدت یک سال در مدرسه ى «حاج حسن» واقع در منطقه ى «بالا خیابان» شهر مقدس مشهد به سر مى برد، این مدرسه بعدها در قلمرو توسعه حرم رضوى قرار گرفته و منهدم گردید، و اکنون در وسط صحن بزرگ حرم مقدس قرار دارد، او در خلال این مدت کتاب حاشیه ى ملا عبداللّه را مى خواند، این کتاب حاشیه ى است بر کتاب «تهذیب المنطق» تألیف ملاّ عبداللّه بن شهاب الدین حسینى (متوفاى 981 هـ) و نیز بخشى از کتاب مطول را نزد استاد شهیر «شیخ محمد حسین نیشابورى» معروف به ادیب نیشابورى «رحمه اللّه» مى خواند، این کتاب تألیف سعد الدین تفتازانى و در علم معانى، بیان و بدیع است.
شیخ محمد اسحاق تفاوتى را در شیوه ى استفاده و نظام تدریس استاد نیشابورى که بر خلاف شیوه ى متعارف حوزه ها است (شیوه ى تدریس رایگان) مشاهده مى کند و آن اینکه استاد نیشابورى در برابر تدریس و تعلیم طلاب از آن ها اگرچه به صورت رمزى حق التدریس مطالبه مى کند و این مطالبه اوّلاً: به خاطر تأمین زندگى ساده ى استاد بود، و ثانیا: با این کار طلاب در تحصیل علم جدّى تر خواهند شد و دیگر حضور آن ها در درس صرفا یک حضور معمولى و ساده نخواهد بود.
در این دوره مرحوم حضرت آیة اللّه سید یونس اردبیلى عالم بزرگ و معروف شهر مشهد عهددار تأمین نان طلاب است، و عالم بزرگوار مرحوم شیخ احمد کفایى نوه ى ایة اللّه شیخ آخوند در مشهد مقدس متولى و مسؤول مدارس دینى است، و مبلغ 40 ریال معادل نیم دلار در آن زمان به طلاب ماهانه شهریه پرداخت مى کند، و با همین مبلغ اندک، طلاب زندگى ساده ى روزانه ى خود را با حداقل نیازمندى ها مى گذرانند.
رســــیدن به نجف اشرف
این دشوارى ها و دیگر رنج ها و مشکلاتى که شیخ محمد اسحاق فیاض با آن ها مواجه بود، او را از جدیت و تلاش خستگى ناپذیر باز نمى دارد بلکه بر اصرار و انگیزه ى او در تحصیل و تأکید به آرزوى رسیدن به حوزه ى علمیه ى دین در نجف اشراف در عراق مى افزاید، او مدام در جستجوى راه سفر به نجف اشرف است، حتى در زمانی که در قریه ى خود طلبه ى کوچکى بیش نبوده در این آرزو بوده است، و این آرزو از وقتى در ذهن او جاى مى گیرد که درباره ى فضیلت شهر وحوزه ى نجف و برترى آن بر سائر شهرها و حوزه ها مطالبى را مى شنود، و این فضائل و خصوصیات را از طلاب، اساتید و بخصوص علماء که فارغ التحصیل نجف بوده و بعد از تحصیل به مناطق خود مستقر شده اند مى شنود، یکى از این شاگردان و فارغ التحصیلان حوزه ى نجف بنیانگذار مدرسه دینى قریه ى حوت قل (مرحوم وحیدى) که او در آن درس مى خواند مى باشد، و یا از کسانی که بطور مستمر در حال رفت و آمد به نجف اشراف بوده و بعد از برگشت در مجالس و گفتگوهاى شان خصوصیات و ویژگیهاى حوزه هاى علمیه ى را که دیده اند ویا احیانا مدتى را در آن حوزه ها مانده اند باز گو مى نموده و برترى نجف و حوزه ى علمیه ى آن را بر سائر حوزه ها یاد آور مى شده اند.
خود شیخ فیاض در این رابطه مى گوید: اولین بارى که نام نجف و موقعیت برتر حوزه ى علیمه ى آن را شنیدم از زبان همان شیخ قریه ى ما بود، و از آن به بعد در مدرسه دینى که وارد شدم مرتب نام نجف و حوزه ى علمیه ى آن را مى شنیدم، و هر گاه از نجف خبرى را مى شنیدم سخن از استاد برجسته ى آن نیز بود و او همانا سید بزرگوار استاد خویى بود و این را بیش تر از بزرگانى مى شنیدم که همه از شاگردان او بودند مانند: شیخ عزیز اللّه کابلى، سید محمد حسن رئیس و شیخ محمد على مدرس (رحمة اللّه علیهم اجمعین).
•  پیــــشینه تاریخی نجف اشرف
نجف اشرف نقطه اى است که اولین تمدن ها و دیانت ها را مى توان در آن جستجو نمود، در همین نجف است که حضرت آدم، نوح و هود و صالح (علیهم السلام) مدفون اند، و محل نزول حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) بوده است، نجف اشرف ادامه ى حیره و کوفه است که حضرت امام على(علیه السلام) آن جا را پایتخت خلافت اسلامى برگزیده بود و نجف مکانى است که بارگاه با عظمت حضرت على (علیه السلام) در آن واقع شده است، و مرقد آن حضرت مشعلى از نور است که حیات و زندگى از آن مى جوشد، و عاشقان آن حضرت در این نقطه خشک از کره ى زمین شهرى را پدید آوردند که در نوع خود منحصر به فرد است و در گذر زمان متشکل و پررونق تر گردیده است، و از آن روز تا کنون نجف ادوار مختلفى را تجربه کرده است، و شرایط گوناگون را سپرى نموده و هجرت به سوى این شهر نیز با فراز و نشیب و شدّت و ضعف و احیاناً گاه با توقف روبرو بوده است، و حوزه ى علمیه ى آن نیز با نشاط و رکود و اوج و فرود تا به امروز ادامه ى حیات داده، و احیانا از رونق افتاده و گاه تضعیف شده است، اما دیرى نپاییده که رونق گذشته ى خود را باز یافته و به حالت طبیعى برگشته است، بلکه بحران هاى پدید آمده در حول نجف، حوزه ى علمیه ى این شهر را نشاط تازه ى بخشیده و کارایى بیشترى به آن داده است. آرى این شهر، شهر دانش، حکمت، فضیلت و مرکز بررسى ها و پژوهش هاى وابسته به امت اسلامى است، و از همین مرکز است که تا امروز ده ها هزار دانشمند فارغ گردیده و اندیشمندان و شخصیت هاى علمى نکته سنج، دقیق و منتقد در این شهر علم و دانش استقرار یافته اند.
حـــــوزه علمیه دینی نجف اشرف
شیخ الطائفه «قدّه» اولین پایه گذار و مؤسس دانشگاه نجف بود، او بعد از هجرت از بغداد در سال (448 هـ) در نجف استقرار یافته و کاخ رفیع آن را که در حوزه ى علمیه ى این شهر نمود و تمثیل یافته اساس نهاد، او تا آخرین روزهاى زندگى در نجف بود و در همان شهر نیز به خاک سپرده شد، تا این که به تدریج طلاب علوم دینى از جاى جاى سرزمین هاى عربى و عموما سرزمین هاى اسلامى در این شهر سرازیر گردیدند.
سرانجام این شهر به ظاهر کوچک دروازه هایش را به روى همگان گشود، وبه جز فرزندان خودش از ملت عراق، فرزندان دیگرى از دنیاى اسلام را که محبت و روابط عاطفى متقابل بین آن ها و نجف برقرار بود، نیز به آغوش کشیده، و آن ها را دلباخته ى خود ساخت و زبان قرآن کریم را هدیه و آن ها را مشرف به ایمان نموده و نیز با ذخایر و گنجینه هاى اسلامى و علوم ائمه از آل بیت رسول الله (علیهم افضل الصلاة والسلام) آن ها را غنى ساخت.
حرکت علمى در این شهر اوج و نشاط گرفت، تا تبدیل به شهرى گردید که دنیاى اسلام را هر روز با دانش تازه ى خود مى تابانید، و صفت شهر و مدینه ى دانش و معرفت را به خود گرفت که از علوم و فرهنگ این دین حنیف و میراث فکرى سنگین آن بر منهاج أئمّه ى هدى از آل رسول (صلّى اللّه و آله وسلّم) نگهدارى و حمایت نمایند.
فقر رنجزا و شدیدى بر نجف حاکم بود، بسیارى از بزرگان علم و اهالى نجف احیاناً تکه ى نانى را نیز نمى یافتند، شاید علماء و مردم در روز یک وعده و یا حتى در دو روز یک وعده بیشتر غذا صرف نمى کردند، و به همین جهت است که مى بینیم شمارى از این مردم در اثر بیمارى هاى ناشى از سوء تغذیه یا در اثر قادر نبودن بر تأمین هزینه ى درمان از نعمت حیات و زندگى محروم مى گردیدند، یا از درمان منصرف مى شدند.
اما در اوائل قرن 13 هجرى، اساتید و مراجع که بر حوزه ى علمیه ى نجف، اشراف و مدیریت داشتند، اهتمام تازه اى را مبذول ورزیدند، و شیوه ى بهتر و منظم تر را پى ریزى کردند تا طلبه با عشق و انگیزه بیشتر به تحصیل ادامه دهد، و دغدغه ى معاش و مسکن او را بخود مشغول ندارد، و بطور ماهانه براى طلاب شهریه و مقررى تعیین کردند و نیز برخى ساختمان ها و منازل براى سکونت آن ها ایجاد کردند، و در نتیجه دانشجوى علوم دینى علیرغم مشکلات دیگر قدرت و فراغت بیشترى براى درس و بحث یافت.
•  نـــــــهاد مرجعیت
از مقیاس هاى فکرى نجف اشرف که در امتداد تاریخ خود از آن برخوردار بوده این است که با استقلال تمام از میان علماء بزرگ مرجع دینى را بر مى گزیند، و پیوند وثیقى میان امت و مرجع همیشه بر قرار بوده است، مرجع دینى تمثیل و تجسم عینى قداست، عظمت و بالاترین مراتب علم دین در فقه و اصول دین را دارا و نائب امام غایب (علیه السلام) است، چرا که از سوى معصومین (علیهم السلام) امر و دستور رجوع به فقهاء و مراجع داده شده است، و مردم به پیروى از این دستور، در گرفتن احکام شرع و هرچه که مربوط به شؤونات زندگى آن ها مى شود به مرجع دینى مراجعه مى نمایند، و ولایت و رهبرى او را که برخواسته و جوشیده از اساساًت دینى و اعتقادات آن ها است مى پذیرند.
علاوه بر مرجعیت و رهبرى، مرجع دینى آراسته به ورع، تقوى، اخلاق و رفتار نیک و پسندیده است و همین جهات معنوى است که او را شایسته ى براى قیام به خدمت به دین و مؤمنین مى نماید.
مرجع دین با استناد و تکیه به قرآن و سنّت شریف نبوى احکام شرعى را استنباط نموده و مردم را در زندگى و مشاغل شان هدایت و توجیه مى نماید، و مردم نیز در تمامى پدیده هاى جدید که در زندگى آن ها رخ مى نمایند، به او مراجعه مى کنند، و مسؤولیت التزام به مبادى و اصول که چکیده و گوهر دین است، و رابطه پیوستگى پدیده هاى جدید که در عرصه هاى مختلف زندگى مردم پیش مى آید، با این اصول، به برکت عنصر اجتهاد و به عهده ى مرجع دینى است.
مرجعیت مقام و نهادى است که عالم امین و آگاه به مبادى اسلام آن را عینیت بخشیده و به عهده مى گیرد، شخصیتى که در موضع گیرى هاى خود قوى و نیرومند است و با احدى بر سر اصول و مبادى اسلام معامله و سازش نکرده و زیر بار هیچ نوع تطمیع، فریب و تهدیدى نمى رود و با پشتوانه ى دانش، منطق و اندیشه ى اسلامى از مسلمان و حرمت او دفاع مى کند، و در جهت گسترش روح اخوت، محبت و مساوات بین مسلمین با قطع نظر از جاه و مال در حقوق و واجبات آن ها تلاش مى نماید.
تــــــأثیرات نجف بر اهالى و ساکنان
شیخ محمد رضا جعفرى از علماء برجسته و فارغ التحصیل نجف مى گوید: نجف اشرف از آن جهت که محیط مساعدى است براى زندگى و رشد یک انسان مسلمان شیعى، از هر نقطه ى دیگر جهان تشیّع برترى و امتیاز دارد، و این برترى به برکت وجود مقام امیر المؤمنین (علیه السلام) در این شهر و به دلیل مرکزیت علمى آن است.
علی رغم مشکلات و دشوارى هاى که براى زندگى کردن در این شهر به دلایل مختلفى وجود دارد این برترى و ویژگى را به جز نجف اشرف هیچ شهر دیگرى ندارد، نجف در قلب شیعه جاى دارد و این بدان معنا است که زندگى در این شهر علی رغم تمامى فشارها، تنگناها، حساسیت ها و دیگر مشکلات براى یک شیعه ى عاشق شیرین و با جذبه است، هرگاه شیعه نجف را از دست بدهد ـ که خدا نکند ـ هیچ نقطه ى دیگرى که پناهگاه فکر شیعى باشد وجود ندارد، کسی که نجف را به دلیل جنبه ى معنوى و علمى آن براى زندگى برگزیده است با تمام عشق زندگى در این شهر را پذیرا و در آغوش مى کشد، و این اجازه را به خود نمى دهد که از نجف به منطقه ى دیگرى نقل مکان دهد، اگرچه در آن نقطه ى دیگر نان بیشتر و لقمه ى چرب تر میّسر گردد. کسی که نجف را بر گزیده به هیچ عنوان راضى نمى شود که از نجف جدا گردیده و جاى دیگرى را برگزیند، حوزه ى علمیه در نجف عاملى نیرومندى است در جهت جذب مردم به سوى خود و ایجاد الفت میان آن ها و علی رغم تمامى فشارها و شرایط سخت سیاسى، یا طبیعى و یا اجتماعى، همه ى کسانى را که از اطراف مى آیند در آغوش گرفته و آن ها را متحد و منسجم نگه می دارد.
نجف اساس و بنیاد شیعى دارد و در آن دوستان و اولیاء امیر المؤمنین (علیه السلام) سکونت دارند، و انتخاب محل سکونت از سوى شیعیان به دلیل عشق و رغبت به هم جوار بودن با این مرقد عظیم است، این شهر از شروع تأسیس تا امروز مرکزى از مراکز تشیّع بوده است، و طراحان سیاست پى هم در تلاش بوده اند تا میان نجف به عنوان مرکز شیعى و شیعیان فاصله ایجاد نمایند، امّا موفق نشده اند و نتوانسته اند جلو مهاجرت شیعیان به این شهر را بگیرند، ساکنان نجف فشارهاى زیادى را تحمل کرده اند، از فشار تشنگى گرفته
تا حملات و تهاجمات صحرانشین ها و بیابان گردها، تا آنجا که احیاناً تحمل و صبر در برابر آن فشارها محال به نظر مى رسد، اما در نتیجه این تحمّل و پایدارى به آرامش و امنیت رسیدند و شهر از عطش تشنگى سیراب گردید.
از روزى که شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسى حوزه ى علمیه را از بغداد در سال 448 به نجف منتقل کرد، این شهر تبدیل به مرکز تدریس فقه جعفرى و علوم دینى گردید، و در فاصله ى زمانى کوتاه تدریس را به حلّه و سپس به کربلا منتقل کرد اما دیرى نپایید که به نجف بازگشت و پایه و اساس حوزه را در آن شهر مستحکم ساخت.
شیخ محمد جواد مغینه، نویسنده و محقق معروف مسلمان در وصف نجف در قرن گذشته مى گوید: نجف شهرى است که مردمان زیادى را از شهرها و کشورهاى مختلف پذیرا گردیده است، در این شهر از ایران، افغانستان، روسیه، هند، تبت، بحرین، حجاز، سوریه، لبنان، و عراق سکونت دارند، و شمار جمعیت این شهر به هشتاد هزار نفر مى رسد، على رغم اختلاف این ساکنان ـ از نظر ملیت طبع خاص خود را دارد و غالباً ساکنان خود را گرد هم آورده و از دیگران متمایز ساخته است، این طبع و ویژگى ـ ویژگى دینى است با تمام فروع و شعائر آن، در مرکز شهر ضریح شریف واقع شده که بازارها و محلّه مدارس دینى و چندین مسجد وجود دارد، و هر مسجدى امام جماعت دارد، یا حلقه و حلقاتى از درس در آن برگزار مى گردد، در نجف از سینما خبرى نیست، مراکز و محلّه هاى براى هرزگى، بى بند و بارى و عرضه ى آلات و وسایل لهو و لعب و نیز مراکز فروش خمر و مشروبات الکلى در آن وجود ندارد.
به هر سور و نمایى حلقات درس، مجالس وعظ، ارشاد، عزادارى، نماز جماعت و فرادى، تلاوت قرآن، ادعیه، اذکار و مناجات مى بینى، به خصوص در دهه ى محرم و ماه مبارک رمضان و ایام زیارات. آرى نجف با توجه به مدارس، مجالس، انجمن ها و بیشتر عادات و رسومى که دارد یک شهر دینى است، شعارش سادگى و فروتنى است و غالباً فرقى بین فقیر و غنى در نوع لباس و مسکن وجود ندارد، بلکه بسیارى از صاحبان زمین را مى بینیم که املاک خود را براى دیگران رها کرده اند و رو به عبادت آورده اند، در این شهر عبّاد، زهّاد و متصوّفه زیاداند، و مردمان زیادى از دورترین نقاط به این منظور و در حالیکه از دنیا و لذت هاى آن چشم پوشیده اند به این شهر هجرت کرده اند، هرکسی که در نجف مقیم شود و یا وارد این شهر گردد، خواسته یا ناخواسته باید در برابر دین و شعائر دینى بحکم محیط و رسوم و عادات نیک آن تسلیم و خاضع باشد، و هیچ کسى توان تخطّى و خارج شدن از اوضاع موروثى و جارى در نجف اشرف را ندارد.
مـــــسافرت به عراق
از تأثیرات عوامل دینى یاد شده، زهد علماء و عادات اجتماعى و فرهنگى و موقعیت عمومى نجف این است که مردمان و اهالى آن نجیب و نیک سیرت باشند، گفتار و کردارشان فقط براى خداوند است، اگر سخن بگویند در سخن شان صداقت و هدایت است و اگر سکوت نمایند در سکوت شان اندیشه و اصلاح امت است، اگر کارى انجام دهند در کارشان خیر و نیکى است، اگر اخوت و برادرى پیشه نمایند و یا اگر دشمنى ورزند فقط در راه خداوند است.
و حضرت آیة اللّه شیخ محمد اسحاق فیاض یکى از این کسانى است که به نجف اشرف مهاجرت نموده و از چشمه سار پاکیزه ى علوم نجف سیراب شده و در مکتب آن تربیت یافته و با آداب و اخلاق آن آراسته گردیده است، شاگرد جدى و کوشا بوده و اکنون استاد برجسته و ماهرى است، حتى زعیمى از زعماء نجف و یکى از چهره هاى برجسته در میان علماء بزرگ نجف است که مسؤولیت یکى از مهم ترین حلقات درس و بررسى علمى در نجف و همچنین مرجعیت مردم را در تقلید به عهده دارد.
شــــیخ در نجف اشرف
شیخ فیاض بعد از یک سال تحصیل در حوزه ى علمیه ى مشهد مقدس به شهر مقدس قم جهت زیارت قبر حضرت معصومه خواهر امام رضا (علیه السلام) مى آید، و از آنجا به شهر اهواز مى آید و از آنجا در منطقه ى «محمرة» و در یک مسافرخانه جاى مى گیرد، و بعد از مدتى با سید بزرگوار جناب ابوالحسن بحرانى ارتباط بر قرار مى کند، شخصى که امام «محمرة» و از شخصیت هاى دینى معروف این منطقه بوده است، ایشان ترتیب مسافرت شیخ را به بصره مى دهد، وبه او سفارش مى کند که در بصره به منزل شیخ عبدالمهدى مظفّر رحمه اللّه وارد شود که از شخصیت هاى دینى و روشن در بصره است، و خانه اش پناهگاه مردم است، شخصى که بسیار مهمان دار، مهمان نواز و از کرم، اخلاق بلند و شایسته ى اسلامى و روحیه ى خدمت به مؤمنین برخوردار است.
زیـــارت علما و دیدار از مدارس
شیخ محمد اسحاق فیاض مدت دو روز در منزل شیخ مظفر در بصره مى ماند تا این که شیخ مظفر امکانات مسافرت او را به سوى نجف اشرف با همکارى سید على حکاک صاحب مسافرخانه ى معروف در بصره آماده مى کند و شیخ از طریق قطار تا شهر «مسیّب» که در فاصله ى 60 کیلومترى جنوب بغداد قرار دارد مى آید، و از آنجا وارد شهر مقدس کربلا مى شود، و بعد از زیارت حرم امام حسین و برادرش عباس (علیهما السلام) در همان روز وارد نجف اشرف مى شود و بعد از زیارت حرم امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، به عنوان مهمان در مدرسه سلیمیه واقع در محلّه «مشراق» در حجره ى شیخ غلام حسین وارد مى شود.
اســــتقرار در مدرسه
شیخ محمد اسحاق فیاض در مدرسه ى سلیمیه نزد شیخ غلام حسین در یک اتاق کوچکى چند ماهى به عنوان مهمان سکونت مى نماید، تا این که هم درس و هم مباحثه او در جهت کامل ساختن نصف دین خود یعنى ازدواج اقدام مى کند، و خداوند او را جهت این کار توفیق عنایت مى فرماید، و بعد از ازدواج اتاق مدرسه را رها نموده و به منزل جدید خود منتقل مى شود، و شیخ محمد اسحاق در این اتاق تنها مى ماند، و روى درس و بحث و مطالعه و نوشته متمرکز مى شود.
•  در س ها و اساتید
از روزی که شیخ فیاض وارد نجف شده و در مدرسه مستقر مى شود، با انگیزه، شوق و کوشش تمام بدون خستگى و ملالت، به تکمیل باقی مانده ى دروس و کتابهایى مى پردازد که در مدرسه ى محل یا در حوزه ى علمیه ى مشهد آن ها را ناتمام گذاشته بود، و به این ترتیب کتاب «قوانین الاصول» تألیف میرزا ابوالقاسم قمى را که در حوزه ها به کتاب «قوانین» معروف است، و کتاب حاشیه ى ملا عبداللّه و بخشى از کتاب «الروضة البهیة فى شرح اللعة الدمشقیة» را در نزد مرحوم شیخ میرزا کاظم تبریزى مى خواند، و کتاب لمعه را نزد مرحوم سید اسداللّه مدنى و شیخ میرزا على فلسفى دام ظله و نیز کتاب مطول را نزد مرحوم شیخ محمد على مدرّس تکمیل مى کند.
بعد از تکمیل این دروس این طلبه جدّى و پرتلاش به درس هاى سطوح عالى مى پردازد تا آمادگى و شایستگى حضور در بحث هاى خارج را در محضر علماء بزرگ پیدا نماید، و کتاب کفایه ى مرحوم شیخ آخوند خراسانى و دو کتاب رسائل و مکاسب محرمه شیخ مرتضى انصارى را نزد مرحوم شیخ مجتبى لنکرانى مى خواند، و همراه با این دروس، مطالعات و بررسى هایش را در کتاب هاى که قبلاً با بعضى از هم دوره هایش خوانده است ادامه مى دهد، و کتاب هایى را که از تحصیل آن فارغ گردیده براى طلاب مبتدى که بعد از خودش هستند تدریس مى کند چنان که این یک روش متعارف و معمول در حوزه ى علمیه دینى نجف اشرف مى باشد که طلبه از روز ورود به حوزه، نظام تدریس را با آموزش به دیگران تمرین مى کند هم به تعلّم و هم به تعلیم مى پردازد، خودش مشغول تحصیل در مرحله ى بالاتر است و تدریس هم مى کند، بنابراین یک طلبه بطور همزمان هم استاد است و هم شاگرد.
در عرف حوزه هاى دینى از این مرحله به مرحله ى سطوح تعبیر مى کنند که حدود پنج سال از وقت یک طلبه ى جدى و با پشتکار را در بر مى گیرد، مرحله اى که شیخ فیاض با کم تر از این مدت معمول به پایان مى برد و به حلقات بحث هاى خارج بزرگان علماء و اساتید نجف خود را مى رساند.
•  بـــــــحث خارج
بعد از آگاهى و اشراف شیخ فیاض بر آفاق گسترده ى اندیشه ى اسلامى و ورود در فضاهاى علمى و روحى ابعاد اندیشه ى اسلامى در مراحل سطوح با قرائت کتاب ها و متون درسى رایج یاد شده در نزد بزرگان علماء و اساتید حوزه ى علمیه که ذکر آن ها قبلا گذشت، در حالی که با برترى و پیشرفت قابل ملاحظه و آشکارى که از سوى اساتیدش مورد ستایش و تقدیر قرار مى گیرد، به مرحله ى درسى بالاتر که به بحث خارج در حوزه هاى علمیه معروف است صعود مى نماید.
در مرحله ى درس خارج دانش پژوه علوم دینى، با آمادگى قبلى و بدون مقیّد بودن به یک متن مشخص و کتاب علمى خاص در درس حاضر مى شود، و قبل از حضور در جلسه ى درس خودش موضوع مورد بحث را در فقه و یا اصول مورد بررسى قرار مى دهد و در این موضوع خاص به اقوال و دیدگاه هاى علماء مراجعه مى کند، و تا جاى که ممکن است ادله ى آن را بدست مى آورد و آن را اصلاح و تنظیم مى کند و پس از تقریر ادله در حد توان آن را مورد نقد و مناقشه ى علمى قرار مى دهد و بعد از این بررسى و نقد خودش تلاش مى کند تا به یک دیدگاه خاص در مسأله برسد.
بعد از فراغت از این تحقیق و بررسى، در بحث استاد مورد نظر حاضر شده و به توجیهات، تحقیقات و بحث هاى که او در این مسأله و آنچه مربوط به آن است انجام مى دهد از طرح قول بزرگان از علماء در مسأله، بررسى، اصلاح، تقریر ادله، نقد و مناقشات روى ادله و در نهایت رأى و نظر خود استاد، به دقت گوش مى دهد.
در مکتب فقهى نجف سیره و عادت بر آن است که میان حرمت و وقار بزرگان از یک سو و حقیقت و انصاف و رعایت آن از سوى دیگر جمع مى کنند، در هر بحثى که باشد و از سوى هرکسى که باشد، بدون این که به وضعیت خاص طلبه و دانشجو و سن و سال او نظرى داشته باشد، و با این بیان روشن مى گردد که در درس خارج حوزه ى علمیه نجف اشرف، گونه اى از اشراف و توجیه عام علمى و اخلاقى و پرورش استعدادهاست، که اساتید مجرّب و متخصّص به این کار اقدام مى نمایند، اساتیدى که تجربه ى طولانى تدریس، بحث و مناظره را پشت سر نهاده و به اندیشه ى صائب، عمق نظر، دقت در توجه و گسترش در احاطه ى علمى رسیده اند، حلقه هاى درس خارج از نظر وسعت و محدودیّت بستگى به عواملى مانند شهرت استاد، میزان روشنى بیان و تقریر درس، روش ارائه، استحکام و قدرت دلیل در مناقشه نظریات و طرح نظریات جدید از سوى خود استاد در این عرصه دارد.
دانشجوى علوم دینى سطح بحث هاى خارج، بر همین روش خاص که یادآور شدیم در مباحث فقه و اصول همچنان ادامه مى دهد، تا به مرحله ى اجتهاد صعود نماید و در عین حال خود او نیز چنان که اشاره شد هم زمان با پیمودن مراحل درس خارج حلقاتى از درس هاى مرحله ى سطح را اداره مى کند.
وقتى که شخص به مرحله ى اجتهاد در بحث، استنباط، تنظیم ادله، جمع بین احادیث، وجود رأى، مناقشه و نقد و بررسى اقوال رسید، خودش مستقل و صاحب نظر مى شود، و بعد از مرحله ى طولانى که گاه بیش از یک ربع قرن را در بر مى گیرد، به نظریه پردازى، اجتهاد و توجیه در احکام شرعى مى رسد.
در توجیه نام گذارى این مرحله به «بحث خارج» چنین گفته شده که: این مرحله از تدریس، بحث هاى خارج از متن کتب درسى را تکمیل مى کند، در این بحث بر نظریه ى خاص و یاعبارت کتاب مشخّصى تکیه نمى شود مانند مراحل سابق نیست، و دانش پژوه در جریان به کارگیرى این مرحله، تحقیقات و بررسى هاى بالاترى را در جهت رسیدن به مرحله ى اجتهاد تمرین و ممارست مى کند، و از این مرحله وقتى فارغ مى گردد که نسبت به گستره افق نگاه خود به مسایل و دقت در نظریات، تحقیق و استحکام این نظریات اطمینان حاصل نماید.
طبیعت و روش کلى حاکم بر حلقات درس خارج آزادى کامل در رأى و تفسیر است. و این آزادى مستفاد از آزادى در اجتهاد است که در تکوین شخصیت علمى در مدرسه ى نجف تأثیرگذار است، و به همین جهت است که شاگرد حق دارد در جلسه ى درس گفتار استاد را
قطع نموده و در برخى از نظریات و آراء او مناقشه نماید، و استاد نیز به هر درجه از شهرت علمى قرار داشته باشد هرگاه بداند حق با شاگرد است در پذیرش و فروتنى در برابر رأى طلبه ى منتقد هیچ دشوارى و محذورى براى خود احساس نمى کند.
در بسیارى اوقات در جلسات درس خارج، مجتهدان و صاحب نظران بزرگ حاضر مى شوند، چنان که در مجلس بحث استاد آیة اللّه سید خویى چنین مجتهدان بزرگ حاضر مى شدند از روزی که ایشان استاد این درس بوده تا آخر چنین بوده است، و در یک چنین فضاى علمى که با بحث، تحقیق و تعمیق همراه مى باشد، طلبه و محصل علوم دینى در نجف رشد مى کند و مسائل اندیشه ى اسلامى و فقه و اصول آن برایش روشن و متجلّى مى گردد.
شیخ فیاض در اول 20 سالگى اش در جلسات بحث خارج حاضر مى شود حلقات درسى بعضى اساتید بزرگ از علماء قدرتمند نجف را براى مدت چند ماهى انتخاب نموده و در آن جلسات شرکت مى کند، تا این که در انتخاب یک حلقه ى درسى مناسب تر به ثبات و استقرار مى رسد بالاخره بحث استاد همیشگى خود را انتخاب مى کند، استادى که شاگردانش با نام او و او نیز با نام شاگردان خود مشهور گشته اند، و این استاد و شاگردان آنچنان به هم پیوند خورده که هرگاه نامى از خوش در میان باشد در کنار او از بزرگان چون: روحانى، سیستانى، فیاض، و دیگر شاگردان فاضل او نیز به میان مى آید، همان گونه که هرگاه نامى از یکى از شاگردان او باشد نام خویى نیز به عنوان استاد به میان مى آید.
آرى شیخ فیاض در درس استادش خویى مرتب و همه روزه طى بیش از 15 سال بدون وقفه و انقطاع درد و حلقه ى فقه و اصول حاضر گردید، و این حضور نیز یک حضور کیفى و علمى همراه با دقت، تتبع و ارائه تقریرات بحث بوده است.
نـــــــگارش تقریرات
در حوزه هاى علمیه رسم بر آن است که علماء و فضلاء بحث هاى استاد را بعد از درس، با برخى هم درس ها وهم کلاسان خود تقریر و گفتگو مى نمایند و بعد از انجام تحقیق و اخراج مصادر و تطبیق آراء و ادله ى آن ها، درس هاى استاد را مى نویسند، و پس از آن به محضر استاد ارائه مى نمایند، اگر استاد آن را تأیید کرده و با آن موافقت کرد، این نوشته چاپ و منتشر مى شود، تا بیان گر استحکام بحث، و دیدگاه هاى استاد و فضل شاگردى باشد که آن را به تحریر در آورده است، این کتاب ها در حوزه هاى علمیه به تقریرات معروف است، و شیخ فیاض از زمان حضورش در بحث استادش امام خویى بر همین منوال پیشرفته است،
و بحث را براى برخى از هم دوره هایش تقریر مى نموده و سپس به طور منظم و دقیق هر روز درس ها را در دو حلقه ى اصول وفقه مى نوشته تا این که تقریرات پنجمین دوره ى بحث خارج اصول استادش را تکمیل مى نماید و این کتاب (که در ده جلد نگارش یافته است) به محاضرات معروف است.
آغــــاز شهرت علمى

عرف جارى در نظام حوزه ى دینى بر این است که طى مراحل تحصیل در این نظام زمان بندى شده و مقید به مراحل خاص زمانى و یا به امتحان و آزمون معینى نیست، تا شاگرد با عبور از آن زمان معین و یا گذراندن امتحان معینى، گواهینامه و پایان نامه ى تحصیلى خاصى را دریافت نموده و با دریافت آن شهرت علمى یابد، بلکه شهرت علمى و اعتراف دیگران به فضل و سطح علمى دانشجوى دینى،

در نتیجه ى حضور علمى مستمر و دوام دار او در حوزه پدید مى آید حضور علمى مستمر یعنى، حضور در عرصه هاى درس، تدریس، مباحثه و مناقشه در مجالس هنگام طرح مسائل علمى، و در رأس همه ى اینها و مهم تر از همه تقریر و تحریرى است که شاگرد از بحث هاى استاد خودش ارائه داده و استاد نیز با چاپ و انتشار آن موافقت نموده و هنگام اجازه ى چاپ، به صحت آن گواهى داده و آن را تأیید مى کند، و این کار استاد در عرف حوزه ى علمیه به «تقریض استاد» بر تقریرات مشهور است و معمولاً آنچه را که استاد به عنوان تقریض مى نویسد بسیار فشرده و مختصر است امّا از نظر مضمون بسیار بلند و ارزشمند است. و با توجه به شهرت و سطح علمى او، تقریض او بر تقریرات دلیل روشن و شاهد بزرگى است بر سطح علمى و فضل شاگرد، و این نقطه ى آغاز شهرت شاگرد و انتشار نام و شناخت منزلت و جایگاه علمى او در سطح عموم علماء و بزرگان حوزه ى علمیه است.

و در تقریضى که امام خویى بر تقریرات شیخ فیاض نوشته چنین آمده است: «الّذى کتبه تقریرا لأبحاثى بأسلوب بلیغ و المام جدیر بالاشارة و الاعجاب». یعنى آنچه را که او به عنوان تقریر بحث هاى من نوشته، داراى شیوه ى بلیغ و رسا، دریافت دقیق و نیکو از بحث و قابل ستایش و اعجاب انگیز است، و این نص تقریض امام خویى در مقدمه ى جزء اول از کتاب محاضرات است:

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه ربّ العالمین و الصلاة و السلام على اشرف الانبیاء و المرسلین محمد و عترته الطاهرین، و اللعنة الدائمة على اعدائهم اجمعین الى یوم الدین.

و بعد: فإنّى أحمد اللّه تعالى على ما أولانى به من تربیة نفر من ذوى الکفائة و اللیاقة حتى بلغ الواحد منهم تلو الآخر درجة راقیة من العلم و الفضل و ممن وفقت لرعایته و حضر ابحاثى العالیة فى الفقه و الاصول هو قرّة عینى العلاّمة المدقق الفاضل الشیخ محمد اسحاق الفیاض دامت تأییداته و قد عرض علىّ الجزء الاول من کتابه «المحاضرات فى اصول الفقه» الذى کتبه تقریرا لابحاثى باسلوب بلیغ و المام جدیر بالاشارة و الاعجاب»

و إنى أبارک له هذا الجهد المیمون و أسأله تعالى ان یوفقه لاتمام مرامه، انه ولى التوفیق. فى (6 جمادى الثانیة / سنة 1382 هـ).

ابوالقاسم الموسوى الخویى


ترجمه تقریض:

بنام خداى بخشنده ى مهربان

سپاس پروردگار عالمیان را و درود و سلام بر اشرف پیامبران و رسولان الهى حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) و عترت پاک آن حضرت و لعنت همیشگى بر دشمنان آن ها تا روز قیامت.

و بعد: خداوند تعالى را سپاسگزارم بر آنچه که مرا شایسته ى آن قرار داد از نعمت تربیت جمعى از شاگردان با کفایت و با لیاقت که یکى پس از دیگرى به درجه ى بالاى از دانش و فضل رسیده اند، از جمله کسانی که موفق به تربیت او شده ام و بحث هاى بلند و عالى مرا در فقه و اصول حاضر گردیده، نور چشمم علاّمه ى مدقق و فاضل شیخ محمد اسحاق فیاض دامت تأییداته است، ایشان جلد اول کتاب خود را (المحاضرات فى اصول الفقه) بر من عرضه نمود، این کتاب تقریر بحث هاى من است که با سبک و شیوه ى روان، دریافت دقیق قابل ستایش

و شگفت انگیز آن را به نگارش در آورده است، و من این کوشش میمون را به او تبریک مى گویم، و از خداوند تعالى براى او آرزوى توفیق دارم تا اورا به آرزو و هدفى که دارد برساند. انه ولى التوفیق.

(6 جمادى الثانى سال 1382 هـ) ابوالقاسم موسوى خویى.»



با توجه به تاریخ تقریض که برابر با 4 / 11 / 1962 م است، و چاپ کتاب نیز در همین تاریخ بوده است، و عمر شیخ فیاض که در سنین جوانى بوده و آنچه که استاد در آن زمان در حق او اظهار کرده است، به روشنى ظاهر مى شود که شیخ بزرگ ما در چه موقعیت و جایگاهى از علم و فضل قرار داشته است، و استادش در این تاریخ در حق او تا چه مرتبه اظهار محبت نموده و از مقام علمى او تقدیر و تجلیل به عمل آورده است.

چنان که خود ایشان حکایت مى کند که وقتى تقریرات بحث هاى استادش را براى اجازه ى چاپ به محضر استاد تقدیم مى کند، برخى از کسانی که با چاپ آن مخالف بودند، بر امام خویى به دلیل موافقتش با طبع و انتشار آن اعتراض مى کردند و به توجیهات واهى و بى پایه و به دور از منطق سلیم متمسک مى شدند و یکى از آن توجیهات، جوان بودن و کم سن و سال بودن نویسنده و دیگرى وابستگى و تعلق قومى او بود، اما امام خویى در رد این مخالفان مى فرمود که معیار درجه ى دانش و فضل شخص است و نیز تقریرات او است که بیانگر کوشش، اجتهاد، زکاوت، عمل خالص، متابعت و استحکام ملاحظات او است، معیار در ارزیابى عمر شخص نیست، و مى فرمود که این اعتراض و نظیر آن را به خاطر کوچکى سن من نیز بر استادم شیخ نائینى (رحمه اللّه) بعضى ها وارد مى کردند، که چرا ایشان جهت چاپ بحث هایش که من نوشته بودم (اجود التقریرات) اجازه داده است.

و بنابراین باید انصاف به خرج داد و هر کسى را به میزان حقى که دارد باید ارج نهاد و حقش را به او داد، همان گونه که شایسته است از عظمت و پشتکار چنین شخصى قدردانى نموده و او را تشویق کرد و جهت استمرار و ادامه ى این روش او را کمک و یارى نمود.

و استاد بالاخره اجازه ى چاپ این تقریرات را با ستایش و تحسین مناسب مقرّر و نویسنده ى آن صادر مى کند، آرى برخورد و رفتار امام خویى با همه ى شاگردان مجتهدش چنین بوده است. جناب شیخ فیاض در مقدمه این تقریرات مى نویسد:



بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

والحمد اللّه العالمین و الصلاة والسلام على خیر خلقه محمد و آله الطاهرین. واللعنة الدائمة على اعدائهم اجمعین.

و بعد: فهذا هو جزء الاول من کتابنا (محاضرات فى اصول الفقه) و هو مشتمل على ما استفدته من تحقیقات عالیة و مطالب شامخة و افکار مبتکرة من مجلس درس سیدنا الاستاذ الافخم سماحة ایة اللّه العظمى السید ابوالقاسم الخویى، اذ عکفت من ضمن المئات من الطلاب على مجلس درسه الشریف فى جامعة العلم الکبرى (النجف الاشرف) التى اسندت الیه زعامتها، و ألقت بین یدیه مقالیدها، فقام بالعبأ خیر قیام فى محاضراته و بحوثه، و تربّى على یدیه الکریمتین جیل من الافاضل الاعلام.

و إنى إذ أبتهل الى المولى سبحانه ان یوفقنى الجزء الثانى بهذا الجزء فى الطبع، اسا له تعالى ان یمتعنا و عموم المسلمین بدوام وجود استاذنا الافخم و یدیم ایام افاداته العامرة. وما توفیقى الاّ باللّه علیه توکلت و الیه انیب.

محمد اسحاق الفیاض

ترجمه: به نام خداى بخشاینده ى مهربان

سپاس پروردگار عالمیان را و درود و سلام بر بهترین خلقش حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) و آل طاهرینش و لعنت همیشگى بر دشمنان همیشگى آن ها.

و بعد: این اولین جلد از کتاب ما «محاضرات فى اصول الفقه» است، این کتاب شامل مجموعه مطالبى است که از تحقیقات عالى و مطالب بسیار بلند و ارزشمند اندیشه هاى ابتکارى سرور و استاد اعظم و فرزانه ى ما حضرت آیة اللّه العظمى سید ابوالقاسم خویى استفاده نموده ام، و در جمع صدها طلبه و شاگرد در جلسه ى شریف درس ایشان در دانشگاه بزرگ نجف اشرف که تحت زعامت و رهبرى ایشان است و زمام امور این حوزه را در اختیار دارند حاضر شده ام، و حضرت استاد در بر پایى محاضرات و ارائه بحث هایش به نیکوترین وجه عنایت و توجه ورزیده و نسلى از فضلاء و دانشمندان بزرگ را با دستان کریم خود تربیت نموده اند.

و رو به جانب خداى سبحان آورده و از او مى خواهم که براى تکمیل مجلدات بعدى و چاپ آن ها به من توفیق عنایت نماید. و از خداى تعالى مى طلبم که همه ى ما و مسلمین را با دوام وجود پر برکت این استاد فرهیخته و فرزانه بهره مند سازد. و به عمر ایشان افزوده وبه افادات ارزنده ى ایشان ادامه دهد. و توفیقى نیست مگر از سوى خدا، توکل و بازگشت ما به سوى او است.

محمد اسحاق فیاض



و خداوند به ایشان توفیق چاپ 5 جلد از تقریرات استادش را در علم اصول عنایت کرد، و این تقریرات امروزه از مهم ترین منابع علمى در این فن است که علماء و طلاب علوم دینى در همه ى حوزه هاى علمیه از لحاظ درس، تدریس، مطالعه و مراجعه جهت دسترسى به آراء، افکار و نظریات جدید که این کتاب حاوى و در بردارنده ى آن ها است. مورد استفاده قرار مى دهند و از آن بى نیاز نیستند.
•  تــــــدریس
در طى این مدت و بعد از آن، شیخ ما فیاض یکى از اساتید برجسته و مشهور در حوزه مى باشد، درس ها و بحث هاى خود را براى جمع عظیمى از فضلاء و طلاب علوم دینى القاء مى کند، تا قبل از 1978 کتاب هاى سطوح عالى معمول و رائج در حوزه را یعنى کتاب هاى رسائل، مکاسب و کفایه را در حلقات متعددى در مسجد معروف هندى تدریس مى نماید، و نیز بیش از 10 سال استاد سطوح عالى حوزه در «جامعة الدینیة النجف» که مرحوم سید محمد کلانتر آن را تأسیس کرده است مى باشد.
و بالاخره در سال 1978 شروع به القاء و ارائه دروس خارج مى نماید، جلسات این درس در مدرسه ى کوچک سید یزدى واقع در محله ى عماره برگزار مى گردد، بعد از افتتاح مدرسه ى معروف «دار العلم» که امام خویى در سال 1980 م آن را تأسیس کرده بود، مجلس درس ایشان به این مدرسه منتقل مى شود و تا زمان انهدام مدرسه ى در این مکان ادامه مى یابد، و پس از آن مجلس درس به مسجد بزرگ هندى براى مدت کوتاهى منتقل مى شود، و سپس از آنجا به مدرسه یزدى نقل مکان مى دهد، مدرسه ى که مرجع کبیر سید کاظم یزدى «قدّه» آن را تأسیس کرده است، و تا امروز در این مدرسه جلسات درس ایشان ادامه دارد، و جمع کثیرى از علماء و طلاب در آن حاضر مى شوند که در این میان شمار زیادى از فضلاء حضور دارند که بحث هاى ایشان را به امید این که ان شاء اللّه به چاپ بسپارند تقریر مى نمایند.
•  شــــوراى استفتاء
در میان مراجع عظام تشکیل شورا و لجنه ى ویژه و با ترکیبى از شاگردان فاضل مراجع و علماء برجسته که ارتباط نزدیک با استاد دارند، امر متعارف و معمول است و به این جمع «لجنه ى استفتاء» مى گویند، کار این لجنه پاسخ به انبوهى از نامه ها و پرسش هاى است که از نقاط مختلف جهان از سوى مقلدین آن مرجع تقلید سرازیر مى گردند، و این کار بعد از پالایش، بحث، مناقشه و تحقیق صورت مى گیرد تا به یک رأى شرعى صحیح از نظر خودشان مى رسند که نظر مرجع تقلید نیز با آن موافق است و سپس با تأیید موافقت مرجع تقلید پاسخ هاى پرسش هاى وارده ارسال مى گردد، بحث و بررسى ها در لجنه ى استفتاء در حدى است که حتى در یک مسأله گاه مى شود که چندین روز بحث ادامه مى یابد، و بعد مرجع تقلید نتیجه ى بحث را امضاء مى کند.
در فاصله ى زمانى بیش از نیم قرن دوران مرجعیت امام خویى که اساتید و شاگردان بزرگ او از جمله ى آن ها عالم بلند آوازه و محقق فرزانه سید محمد باقر صدر«قدّه» مى باشد، بر اعلمیت ایشان اجماع داشتند، و مقلدین زیادى در نقاط مختلف جهان داشت، در هر روز از گوشه ها و جاى جاى جهان اسلام با لغت ها و زبان هاى مختلف استفتائات به ایشان مى رسد.
و این کثرت مقلدین با انبوهى از پرسش ها، امام خویى را وادار ساخت تا لجنه ى استفتاء را متشکل از علماء و مجتهدین بزرگ از شاگردان خود براى قیام به این امر مهم و پاسخ به پرسش هاى مقلدین تأسیس نماید، و حضرت شیخ فیاض با توجه به شایستگى و لیاقت عالى از فضل و علم و قرب مقام به امام خویى که داشت یکى از این کسانى بود که مدام و مستمر بیش از 15 سال و حتى تا آخرین روز از حیات امام راحل«قدّه» در این لجنه کار مى کرد، همان گونه که معروف است. در مراحل مختلف این لجنه نام هاى مجتهدان عظام و علماء بزرگى بچشم مى خورد که بعدها متصدى مقام مرجعیت شده اند، یا شایسته ى این مقام گردیده اند، بزرگانى چون: آیة اللّه سید على بهشتى دام ظلّه، آیة اللّه سید مرتضى خلخالى «فرج اللّه عنه» آیة اللّه سید محمد روحانى «قدّه» آیة اللّه میرزا على غروى «قده» آیة اللّه سید محمد باقر صدر «قده»، ایة اللّه شیخ میرزا جواد تبریزى، آیة اللّه شیخ وحید خراسانى، آیة اللّه سید محمد تقى قمى، آیة اللّه شیخ میرزا على فلسفى، و آیة اللّه سید على سیستانى که سایه ى سبزشان مستدام باد، و جز این ها از علماء فاضل و بزرگان اساتید حوزه هاى علمیه.
آثـــــار و تألیفات
با توجه به تعهدات و پای بندى هاى شیخ بزرگ، در قیام به اداء واجب دینى جهت خدمت به مؤمنین که عبارتست از: القاء دروس، تربیت شاگردان فاضل حضور مستمر و روز مرّه در لجنه ى استفتاء امام خویى در ایام حیات ایشان و دیگر برنامه ها و مشغولیت هاى اجتماعى جهت رفع نیازهاى مردم و مراجعات مردم به ایشان براى گرفتن احکام شرعى و براى رفع نیازمندى هاى شخصى و جز این ها از مشغولیت ها و گرفتارى هاى دیگر، آرى با توجه به همه ى این مشاغل و مسؤولیت ها، جناب ایشان پیوسته در این صدد بوده است که بخشى از فرصت خود را به انجام تحقیق، و نگارش آثار و غنى سازى کتابخانه و ذخیره علمى اسلامى با تألیفات آثار ارزشمندشان اختصاص دهد و تا کنون این آثار گران سنگ از ایشان به چاپ رسیده است.
1 ـ محاضرات فى اصول الفقه در 10 جلد که 5 جلد آن به چاپ رسیده است.
2 ـ الاراضى.
3 ـ النظرة الخاطفة فى الاجتهاد.
4 ـ تعالیق مبسوطة على العروة الوثقى در 10جلد.
5 ـ احکام البنوک.
6 ـ منهاج الصالحین در 3 جلد.
7 ـ المباحث الاصولیة در 14 جلد.
8 ـ مناسک الحج.
9 ـ توضیح المسائل ومنتخب توضیح المسائل به زبان فارسی.
10 ـ موقع المراة فی النظام السیاسی الاسلامی.
11 ـ الاستفتاءات الشرعیة.
12 ـ مائة سؤال وسؤال حول الکتابة والکتاب والمکتبات.
13 ـ توجیات و بیانات.
14 ـ منهج الحکومة الاسلامیة.
15 ـ المسائل المستحدثة.
16 ـ المسائل الطبیة.
17ـ المختصر فی حیاة العلمیة لزعیم الطائفة السید الخویی.

خداوند به عمر پر از خیر و با برکت ایشان افزوده و توفیق و عنایت بیش تر جهت خدمت به دین حنیف و مذهب حق اعطاء فرماید، و او را با دوام سایه ى شریفش بر سر مردم ذخیره ى این امت قرار دهد.
والحمد للّه رب العالمین.

منبع: سایت معظم اله